لقب عسکری
از آن جا که امام یازدهم علیه السلام ، همراه با پدر بزرگوارشان، امام هادی علیه السلام ، به شهر سامراء، پایتخت خلافت عبّاسی، منتقل شده، و در آن جا در محله «عسکر» سکونت اجباری داشتند «عسکری» نامیده شدند. کنیه ایشان «ابومحمّد» و بیشتر مردم، آن حضرت و پدر و جدّ ایشان را ملقّب به «اِبْنُ الرِّضا» (فرزند امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام ) می نامیدند. از دیگر القاب آن حضرت، زکیّ به معنی پاکیزه است.
پدر و مادر
پدر ایشان، امام هادی علیه السلام ، و مادرشان، بانوی پارسا و شایسته، حدیثه است، که امام عسکری در دامان پاک ایشان متولد و پرورش یافت. این بانوی بزرگوار از زنان مومنه و نیکوکار بود. در فضیلت این بانو همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تا مدتی پناهگاه و نقطه اتکای مومنان، در آن مقطع زمانی بسیار بحرانی و پر اضطراب بود.
سامراء یادآور قیامت
وقتی خبر شهادت امام عسکری به مردم سامرا رسید، غم بر سر مردمان شهر سایه افکند. «ابن صباغ مالکی»، یکی از دانشمندان اهل سنّت، در این باره می نویسد: وقتی خبر درگذشت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام منتشر شد، سامراء به حرکت درآمد و سراپا فریاد و فغان و ناله گردید. بازارها تعطیل و مغازه ها بسته شد.
بنی هاشم، أُمرای لشکر، قاضیان شهر، شعرا، و سایر مردم برای شرکت در مراسم تشییع پیکر مطهّر امام عسکری حضور یافته بودند. سامراء در آن روز یادآور صحنه قیامت بود.
توطئه طاغوت
پس از شهادت امام عسکری علیه السلام ، معتمد، خلیفه وقت عباسی برای آن که وانمود کند که از آن امام، فرزندی باقی نمانده است، دستور داد تا میراث آن حضرت را میان مادر و برادرش جعفر تقسیم کنند. او بدین وسیله می خواست مسلمانان را از وجود امام بعدی ناامید کند. غافل از این که مردم عقیده داشتند که از امام عسکری علیه السلام فرزندی باقی مانده است که امامت را به عهده خواهد گرفت؛ زیرا عده ای از شیعیان فرزند خردسال امام را در زمان حیات ایشان دیده بودند.
اقامه نماز
جنازه مطهّر و نورانی امام عسکری را در حیاط خانه اش کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند. برادر آن حضرت، جعفر کذّاب، پیش رفت تا بر جنازه امام نماز گزارد. وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه کودکی گندمگون و سیاه موی که دندان های پیشینش قدری با هم فاصله داشت، بیرون آمد. و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت: «عمو! کنار برو، من باید بر پدرم نماز گزارم». جعفر در حالی که قیافه اش دگرگون شده بود، کنار رفت و آن کودک برجنازه امام نماز خواند. او کسی نبود جز حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف؛ زیرا معصوم باید بر معصوم نماز گزارد. سپس حضرت را در خانه خود در کنار قبر پدرش امام هادی علیه السلام به خاک سپردند.
محدودیت و شدت فشار بر امام
خلفای عباسی از هرگونه اعمال فشار و محدودیت نسبت به امامان دریغ نمی کردند. این محدودیت ها در عصر امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام به اوج خود رسیده، در زمان امام یازدهم شدت بیشتری یافت؛ زیرا، در زمان ایشان پیروان اهل بیت به صورت یک قدرت عظیم درآمده بودند، و این گروه حکومت عباسیان را مشروع و قانونی نمی دانستند، و معتقد به امامت فرزندان علی علیه السلام بودند. در آن زمان ممتازترین شخصیّت این خانواده، امام عسکری بود. از طرف دیگر، طبق روایات بی شمار، مهدی موعود که تار و مار کننده همه حکومت های خودکامه است، از نسل پیشوای یازدهم است. به این جهت خلفای عباسی پیوسته مراقب زندگی ایشان بودند.
زمینه سازی غیبت حضرت مهدی (عج)
یکی از فعالیت های امام عسگری، آماده سازی مردم برای پذیرش غیبت امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه شریف بود؛ از این رو ایشان، کمتر با مردم تماس می گرفت، و جز نوّاب و یاران خاص خود، کسی را به حضور نمی پذیرفت و فقط به واسطه آنان مشکلات دینی مردم را حل می کرد. آن حضرت گاه دستورهای دینی خود را به وسیله نامه هایی، به علما می نوشت. امام عسکری با عمل به چنین شیوه ای قصد داشت زمینه غیبت فرزندش امام مهدی (عج) را آماده کند و مردم را به دوری امام عادت دهد به گونه ای که غیبت امام زمان(عج) برای آنان غیرمعمول و ناآشنا نباشد.
معرفی امام بعد از خود به یاران خاص
احمدبن اسحاق، یکی از یاران و اصحاب خاص امام عسکری می گوید: به حضور ابومحمّد، حسن بن علی عسکری علیه السلام رسیدم و خواستم درباره جانشین بعد از ایشان سئوال کنم. پیش از سئوال من، حضرت فرمودند: «ای احمدبن اسحاق به درستی که خداوند از خلقت حضرت آدم علیه السلام تا هنگام برپایی قیامت، زمین را از حجّتِ خود برخلق خالی نگذاشته و نخواهد گذاشت. خداوند به سبب حجّت الهی بلا را از اهل زمین دور می سازد و به برکت او باران فرو می بارد». پرسیدم: یابن رسول اللّه ، پس امام بعد از شما کیست؟ در این هنگام امام باعجله برخاست و به درون خانه رفت. سپس همراه کودکی سه ساله ـ که صورتش همانند ماه شب چهارده می درخشید ـ بیرون آمد، آن گاه فرمود: «ای احمدابن اسحاق، اگر بر خدا و حجت هایش عزیز نبودی این فرزند را به تو نشان نمی دادم».
امام عسکری علیه السلام با چنین شیوه هایی، بارها جانشین بر حق خود را به یاران و اصحاب خویش معرفی می کردند.
جلوه حقیقت
شخصی به نام «حلبی» می گوید: به سامراء آمدم و منتظر خروج امام عسکری علیه السلام از منزلشان بودم تا او را از نزدیک ببینم. در کنار من جوانی ایستاده بود. به او گفتم: از کجایی؟ گفت: از مدینه. گفتم: این جا چه می کنی؟ گفت: من از نوادگان ابوذر غفاری هستم. درباره امامت ابومحمّد علیه السلام اختلافی پیش آمده است، آمده ام نشانه ای از او ببینم تا دلم آرام گیرد. در این هنگام امام عسکری علیه السلام بیرون آمد. وقتی که روبروی ما رسید، به جوان نگریست و فرمود: «آیا تو غفاری هستی؟» جوان پاسخ داد: آری. امام فرمود: مادرت «حمدَویّه» چه می کند؟ جوان گفت: خوب است. امام پس از این سخنان کوتاه از کنار ما گذشت. رو به جوان کردم و گفتم: آیا او را قبلاً دیده بودی؟ جوان گفت: خیر. گفتم: آیا همین تو را بسنده بود؟ گفت: کمتر از این هم کافی بود.
نفوذ معنوی
اخلاق الهی و سیرت نبوی حضرت امام عسکری علیه السلام موجب نفوذ معنوی گسترده ای در بین مردم شده بود؛ به گونه ای که وقتی امام از منزل بیرون می آمدند، مردمان جهت دیدار و پرسیدن سوال های خود، در برابر منزلشان صف می کشیدند. خلفای عباسی که از نفوذ معنوی امام بیم داشتند و از دیگر سو مشاهده می کردند که محدودیت ها و فشارهایی که بر ایشان وارد می کنند، اثر معکوس دارد و روز به روز بر محبوبیت ایشان در بین مردم افزوده می شود، امام را به زندان افکندند، تا مانع ارتباط ایشان با مردمان شوند و به خیال خود از نفوذ معنوی شخصیّت والای امام بکاهند.
ره یافته مکتب عشق
محمّدبن اسماعیل علوی می گوید: حضرت امام عسکری علیه السلام را در زندانی زیر نظر «علی ابن اوتاش» قرار دادند. او فردی بی رحم و از دشمنان سرسخت آل محمّد صلی الله علیه و آله بود و با خشونت بسیار نسبت به خاندان و فرزندان امام علی علیه السلام رفتار می کرد. از سوی دیگر خلفای عباسی نیز به او دستور دادند تا هرچه می تواند به امام سخت گیری کرده و به ایشان آزار رساند؛ اما بیش از یک روز نگذشت که آن مرد با مشاهده حالات معنوی امام در برابر عظمت حضرت عسکری زانوی عجز و تواضع به زمین نهاد. علی ابن اوتاش هنگامی که از حضور امام بیرون آمد از بهترین یاران با اعتقاد، و ستایش گر حضرت امام عسکری شده بود.
ریشه گناهان
کسانی که می خواهند در مسیر طاعت و بندگی پروردگار متعال قدم برداشته و به تزکیه و تهذیب نفس بپردازند، باید در اولین گام از گناهان و پلیدی ها دوری جویند؛ چرا که گناهان همانند زنجیرهایی سنگین بر پای اراده انسان آوار شده و مانع پیشرفت معنوی می شوند. امام حسن عسکری علیه السلام در روایتی به ریشه و اساس پلیدی ها اشاره کرده و می فرماید: «همه پلیدی ها در خانه ای قرار داده شده اند و دروغ، کلید آن خانه است». یعنی کسی که مرتکب دروغ شود به گناهان دیگر نیز دست خواهد زد. همچنین ترک دروغ، مقدمه ای برای ترک دیگر گناهان خواهد شد.
نفاق و دو رویی
از صفات نکوهیده و مذمومی که از ارزش انسان در جامعه می کاهد و باعث دوری گزیدن مردم از آدمی می شود، نفاق و دورویی است. منافقان و ریاکاران از پست ترین افراد جامعه هستند. امام عسکری در نکوهش این افراد می فرمایند: «چه بد بنده ای است شخص دو رو و ریاکار، در حضور برادرش بستاید و در نبودِ او غیبتش کند. اگر برادرش صاحب چیزی شود، بدو حسد ورزد و اگر گرفتار شود بدو خیانت کند».
زهر جفا
خلفای عباسی، با به کارگیری سلیقه های متفاوت می کوشیدند تا اوضاع را به زیان امام عسکری خاتمه دهند؛ با این حال با گذشتن زمان، محبوبیت امام در بین مردم فزونی می یافت. معتمد عباسی که از نفوذ معنوی امام در بین مردمان بیمناک بود، درصدد برآمد تا به هر شیوه ممکن، ایشان را به شهادت برساند. او نمی توانست آشکارا به چنین توطئه ای دست بزند؛ از این رو با دسیسه ای مرموز، ایشان را مسموم ساخت و با این کار پرتو یازدهمین ستاره پرفروغ آسمان هدایت را به ظاهر خاموش کرد. معتمد با قصد فریب افکار عمومی با ظاهرسازی، چند پزشک را به نزد امام فرستاد تا ایشان را معاینه کنند و شهادت ایشان را مرگ عادی جلوه دهند؛ اما خیلی زود این نیرنگ معتمد رنگ باخت و مردم از حقیقت واقعه آگاه شدند.
عروج عارفانه
در ساعات آخر عمر امام، بیماری آن چنان بر ایشان شدید شد که آن حضرت توان از دست داده بود. امام رو به غلامش فرمود: «به آن اتاق برو و کودکی را که به سجده افتاده است، بیاور». غلام رفت و با کودکی که چهره ای درخشان داشت و بین دندان هایش گشاده بود، به نزد پدر آمد. وقتی که نگاه امام حسن عسکری علیه السلام به کودک افتاد، گریه کرده و فرمود: «ای سرور اهل خانه خود، به من آب بیاشام، همانا من به سوی پروردگارم می روم». (وفاتم نزدیک است). آن کودک با دست خود به پدر آب داد. سپس امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «مرا برای نماز آماده کنید.» آن کودک، پدر را در وضو گرفتن کمک کرد. امام عسکری به او فرمود: «بشارت باد تو را ای پسرم که تویی صاحب الزمان و تویی مهدی و حجت خدا بر روی زمین، و این عهدی است از پدرم و از پدرانش تا رسول خدا صلی الله علیه و آله »
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.