تاريخ : شنبه 2 خرداد 1398برچسب:, | 23:39 | نویسنده : بحرینی |

 

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد

ضمن عرض تبریک و تهنیت به مناسبت مبعث رسول اکرم صل الله علیه و آله حضور آقا امام زمان و تمامی مسلمانان جهان اس ام اس هایی را برای تبریک این عید فرخنده آماده نموده ایم که در ادامه مطلب  مشاهده نمایید.



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 25 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:19 | نویسنده : بحرینی |

مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه خامنه ای ـ دام ظله العالی ـ ، بعثت پیامبران را از حوادث بی نظیر عالم و دارای آثاری ماندگار برای حیات بشر برشمرده و می فرمایند: «هیچ حادثه ای از قبیل انقلاب های بزرگ، مرگ ها و حیات های ملّت ها، پدیدآمدن اشخاص بزرگ، از بین رفتن اشخاص بزرگ ظهور مکتب های گوناگون، اهمیتش برای بشریت به اندازه بعثت های انبیا نیست. هم چنان که امروز شما می بینید، ماندگارترین شکل های فکر و ذهن آحاد بشر، همان شکل هایی است که ادیان به آن ها داده اند و تا ابد هم همین طور خواهد بود. اگرچه امروز بسیاری از کسان در عالم هستند که مستقیما خود را در پرتو اشعه بعثت نبی اکرم قرار نداده اند، یعنی غیرمسلمان ها، اما همان ها هم از برکات این بعثت، تاکنون منتفع شده اند». 



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 25 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:1 | نویسنده : بحرینی |

اگر بعثت هیچ ثمره ای نداشت الاّ وجود علی بن ابی طالب و وجود امام زمان ـ سلام الله علیه ـ این هم توفیق بسیار بزرگی بود.

حادثه ای بزرگ تر از بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نشده است و تصور هم ندارد که بشود؛ زیرا که بزرگ تر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در عالم وجود نیست، غیر از ذات حق تعالی و حادثه ای بزرگ تر از بعثت او هم نیست.

پیغمبر اکرم اهل عربستان است، لکن دعوتش مال عربستان نبوده، محصور نبوده به عربستان؛ دعوتش مال تمام عالم است.

اصل آمدن پیغمبر برای آموزش و پرورش بوده است. آیات را تلاوت کند... نفوس را تطهیر کند.

پیغمبر اسلام می خواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند، می خواست تمام ممالک دنیا راتحت یک کلمه توحید قرار دهد.

 

 



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:44 | نویسنده : بحرینی |

خداوند، حضرت محمد را به حق برانگیخت تا بندگان خود را از پرستش دروغین بت ها رهایی بخشد و به پرستش خود راهنمایی کند و آنان را از پیروی شیطان نجات دهد و به اطاعت خود کشاند.

پس خداوند، رسولان خود را در میان مردم برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی به سوی آنها فرستاد تا از مردم ادای عهد و پیمان فطرتی را که با پروردگارشان بسته بودند، بخواهند و نعمت فراموش شده او را به ایشان یادآوری کنند و با تبلیغ دلایل روشن، وظیفه رسالت را انجام دهند و نیروی عقل های مردم را که زیر غبار کفر و شرک و گمراهی پنهان شده بود، برانگیزانند و به کار اندازند و آیات بزرگ الهی را به ایشان بنمایانند.

 

خدای سبحان برای وفای به وعده خود و کامل گردانیدن دوران نبوت، حضرت محمد را مبعوث کرد؛ پیامبری که از همه پیامبران، پیمان پذیرش نبوت او را گرفته بود. نشانه های او شهرت داشت. و تولدش بر همه مبارک بود.



تاريخ : پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:37 | نویسنده : بحرینی |

سال های طولانی بر مردمی گذشت که بر اثر دوری از مکتب پیامبران، درمنجلاب گمراهی و فساد غوطه ور بودند، نه امنیت جانی داشتند، نه امنیت مالی و ناموسی. سایه شوم جهل و تعصب همه جا را تاریک کرده بود. ظلم و بیداد گری و لجاجت و انواع جنایات هولناک، همه را به ستوه آورده بود؛ به گونه ای که به فرموده علی علیه السلام «میوه درخت جاهلیت فتنه و آشوب و غذای مردمش مردار گندیده، لباس زیرینشان ترس و وحشت و لباس رویینشان شمشیر بود. آب حیات انسانی در زمین فرو رفته بود و منارهای هدایت، کهنه و فرسوده شده و پرچم های گمراهی و تیره بختی آشکار گردیده بود»



تاريخ : پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:34 | نویسنده : بحرینی |

خداوند، پیامبر اسلام را هشدار دهنده جهانیان مبعوث فرمود تا امین وحی الهی باشد. آن گاه که شما ملت عرب، بدترین دین را داشتید و در بدترین خانه زندگی می کردید و میان غارها، سنگ های خشن و مارهای سمّی خطرناک و فاقد شنوایی، به سر می بردید. آب های آلوده می نوشیدید و غذاهای گلوآزار می خوردید. خون یکدیگر را می ریختید و پیوند خویشاوندی را می بریدید. بت ها میان شما پرستش می شد و مفاسد و گناهان شما را فرا گرفته بود.

خدا، پیامبر اسلام را زمانی فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته های دین پاره شده و ستون های ایمان و یقین ناپایدار بود. ... راه رهایی دشوار می نمود و پناه گاه ی وجود نداشت. چراغ هدایت، بی نور شده و کوردلی همگان را فرا گرفته بود. خدای رحمان معصیت می شد و شیطان یاری می گردید.

ملت ها در خواب عمیقی فرو خفته بودند. فتنه و فساد، جهان را فرا گرفته بود. اعمال زشت رواج یافته بود. آتش جنگ همه جا زبانه می کشید و دنیا، بی نور و پر از مکر و فریب گشته بود.

هوا و هوس بر مردم چیره شده بود. ... نادانی های جاهلیت، پست و خوارشان کرده بود و در امور زندگی سرگردان بودند و بلای جهل و نادانی دامن گیرشان بود. 

 

 



تاريخ : پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:28 | نویسنده : بحرینی |

«پروردگار بزرگ، به پایان همه کارها دانا بود و بر دگرگونی های روزگاردر محیط بینا و به سرنوشت هر چیزی آشنا. محمد صلی الله علیه و آله را برانگیخت تا کار خود را به اتمام و آنچه را مقدر ساخته به انجام رساند. پیغمبر که درود خدا بر او باد، دید که هر فرقه ای دینی گزیده و هرگروه در روشنایی شعله ای خزیده و هر دسته به بتی نماز برده و همگان یاد خدایی را که می شناسند از خاطر سترده اند. پس خدای بزرگ تاریکی ها را به نور محمد روشن ساخت و دل ها را از تیرگی کفر بپرداخت و پرده هایی را که بر دیده ها افتاده بود، به یکسو انداخت.»

 



تاريخ : پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:20 | نویسنده : بحرینی |

 

توحید، اصلی ترین و مهم ترین پیام بعثت است. فراگیری این اصل چنان گسترده است که اسلام به نام دین توحید شناخته می شود. در قرآن کریم، اصل توحید، ساختار کلی همه آیات است و نخستین پیام همه پیامبران پیشین نیز اصل توحید بوده است: «پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم، مگر آنکه به وی وحی کردیم که معبودی جز من نیست، پس تنها مرا پرستش کنید».(انبیاء: 25)

از سوی دیگر، توحید فقط راه حلی برای بحران های دوران جاهلیت نبوده است. توحید، شعار محض نیست. توحید؛ یعنی نفرت و دوری و نفی همه طاغوت ها. توحید؛ یعنی تکیه نکردن به هیچ قدرتی جز قدرت و عظمت الله. با این مفهوم، انسان قرن 21، بیش از هر زمان دیگر به این اصل حیاتی نیاز دارد. بشر امروز، با طاغوت ها و بت های درونی و بیرونی خود، از هر گونه پیشرفت و سعادت واقعی بازمانده است. توحید؛ یعنی نپذیرفتن هیچ گونه بی عدالتی. با این وصف، از شخصی ترین رفتار انسان تا قانون گذاری برای حکومت جهانی، جایگاه اجرای اصل توحید است. بدون توحید و مبارزه با قدرت های بیگانه، تمدن امروز نه تنها ارزشی ندارد، بلکه سرعت سقوط انسان را چند برابر خواهد کرد.

 

 



تاريخ : پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:16 | نویسنده : بحرینی |

                                                       

 

ماجرای بعثت حضرت پیامبر، با نقل های متفاوتی روایت شده است. چه سخنی رساتر و شیرین تر از بیان امام هادی علیه السلام که می فرماید: «هنگامی که محمد صلی الله علیه و آله تجارت شام را ترک گفت، هر روز به کوه حرا می رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار می نگریست و از آنچه می دید، به یاد عظمت خدای آفریننده می افتاد و آن گاه با روشنی خاصی به عبادت خداوند مشغول می شد. چون به چهل سالگی رسید، خداوند، دل او را بهترین، روشن ترین و خاضع ترین دل ها یافت. در آن لحظه ها، جبرئیل به سوی او آمد و بازوی او را گرفت و تکان داد و گفت: بخوان. گفت: چه بخوانم؟ جبرئیل گفت: ای محمد! بخوان به نام پروردگارت که آفرید. پس جبرئیل، رسالت خود را به انجام رسانید و به آسمان ها بالا رفت و محمد نیز از کوه فرود آمد. در این هنگام، خداوند، کوه ها، صخره ها و سنگلاخ ها را به سخن آورد، به گونه ای که به هر کدام می رسید، ادای احترام می کردند و می گفتند: السلام علیک یا حبیبَ اللّه ، السلام علیک یا ولیَّ اللّه ، السلام علیک یا رسولَ اللّه».

 

 

 

 



تاريخ : پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:, | 23:10 | نویسنده : بحرینی |

يكى از شخصيتهاى نقش آفرين صدر اسلام، حضرت ابوطالب پدر حضرت على بن ابیطالب (ع) است. نام ابوطالب، «عمران‏» است و بعضى او را «عبدمناف‏» ناميده ‏اند. چون فرزند بزرگش «طالب‏» بود، او را ابوطالب خواندند. وى 35 سال قبل از تولد پيامبر اسلام (ص) در مكه معظمه در خانواده ‏اى برجسته و خداشناس ديده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پيامبر (ص) برادر بود. پدرش «عبدالمطلب‏» جد پيامبر اسلام است كه همه قبايل عرب وى را به عظمت و بزرگوارى مى‏شناختند و از او به عنوان مردى با كفايت و مبلغ آيين توحيد ابراهيم ياد مى‏كردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنياى آن روز بود كه او را با لقب «سيد البطحاء» آقاى سرزمين مكه و حومه آن و «ساقى الحجيج‏» آب دهنده حاجيان خانه خدا و «ابوالساده‏» پدر بزرگواريها و «حافر الزمزم‏» ايجاد كننده چاه زمزم مى‏خواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارك حضرت محمد (ص) بسيار كوشا بود.

ابوطالب از چنين پدرى به دنيا آمد و در خانه چنين شخصيت ‏بزرگ و الهى پرورش يافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با يكديگر فاصله سنى داشتند. طالب پسر بزرگ اوست كه از او نسلى باقى نمانده است. دومين فرزند او عقيل و سومين آنها جعفر معروف به جعفر طيار و چهارمين و آخرين فرزند پسرى وى حضرت على (ع) است. دو دخترش يكى فاخته نام داشت كه او را «ام‏هانى‏» مى‏خواندند و دختر ديگرش «ريطه‏» يا «اسماء» است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنت اسداند.

ابوطالب در خانواده‏اى خداپرست و موحد و در سايه پدرى همچون عبدالمطلب كه از كمالات روحى و امتيازات معنوى برخوردار بود، پرورش يافت. و همانند پدرش در مسير آيين حنيف ابراهيمى قدم برمى‏داشت و منصب سقايت و آبرسانى به زايران خانه خدا و پاسدارى از جان حضرت محمد (ص) را به نيكويى بر عهده گرفت. وی نه تنها تحت تأثير شرك و بت‏ پرستى مردم مكه قرار نگرفت، بلكه در مقابل شيوه‏ هاى جاهليت ايستادگى كرد و خود را از هر گونه فساد و آلودگى، برحذر داشت. او نخستين كسى است كه «سوگند خوردن اولياى مقتول براى اثبات قتل‏» را در امر قضا، سنت قرار داد و بعدها اسلام نيز آن رابا نام «قسامه‏» تثبيت كرد.

حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب مانند بیشتر رؤسای قریش مردی تاجر بود و  سرپرستی پیامبر اسلام (ص) را از هشت سالگی پس از درگذشت پدرش، عبدالمطلب، بر عهده گرفت. در سفری که حضرت محمد (ص) را برای تجارت با خود به شام برده بود، بشارت پیامبری آن حضرت را از راهبی به نام بُحیرا شنید و در حراست از پیامبر تلاش بیشتری از خود نشان داد. وى در هنگامى كه پدر عاليقدر اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) از همه سو هدف تيرهاى زهرآگين مشركان مكه بود، مردانه از آن حضرت حمايت كرد و بدين وسيله در گسترش اسلام و تقويت مسلمانان نقش مهمى ايفا نمود. پس از بعثت نیز، ابوطالب، یاور و پشتیبان همیشگی پیامبر بود و در حمایت از ایشان دریغ نمی کرد.

در سال دهم بعثت، ابوطالب در حالی که با دیگر مسلمانان در شعب ابوطالب در محاصره ی مشرکان مکه بودند، درگذشت. وی در حالى دنيا را وداع گفت كه قلبش لبريز از ايمان به خدا و عشق به محمد (ص) بود. بدنش را در مكه معظمه در مقبره حجون معروف به «قبرستان ابوطالب‏» دفن كردند. با مرگ او خيمه‏ اى از حزن و اندوه بر پيامبر اسلام و مسلمانان آن روز كه كمتر از پنجاه نفر بودند، سايه افكند زيرا آنان بهترين حامى، مدافع و فداكار در راه اسلام را از دست دادند.

در همان سال حضرت خدیجه (س) همسر باوفای پیامبر نیز وفات کرد و رسول خدا (ص) بر اثر شدت غم و اندوه، آن سال را «عام الحزن» یعنی سال حزن و اندوه نامیدند.



تاريخ : پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:, | 10:2 | نویسنده : بحرینی |

* امام رضاعلیه السلام: زیارَةُ قَبرِ أبی مِثلُ زِیارَةِ قَبِر الحُسَینِ؛

زیارت قبر پدرم، موسى بن جعفرعلیه السلام، مانند زیارت قبر حسین‏علیه السلام است.

 * روایت شده است: أنّهُ (الكاظِم َ‏علیه السلام) كانَ یَبِكی مِن خَشیَةِ اللَّهِ حَتّى‏ تَخضَلَّ لِحیَتُهُ بِالدُّمُوعِ؛

امام كاظم همواره از بیم خدا مى‏گریست، چندان كه محاسنش از اشك تر مى‏شد.

 * امام كاظم ‏علیه السلام: ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ: نَكثُ الصَّفَقَةِ و تَركُ السُّنَّةِ و فِراقُ الجَماعَةِ؛

سه چیز تباهى مى‏آورد: پیمان شكنى، رها كردن سنّت و جدا شدن از جماعت.

 * امام كاظم ‏علیه السلام: عَونُكَ لِلضَّعیفِ أفضَلُ الصَّدَقَةِ؛

كمك كردن تو به ناتوان، بهترین صدقه است.

 * امام كاظم‏ علیه السلام: لَو كانَ فِیكُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا؛

اگر به تعداد اهل بدر (مؤمن كامل) در میان شما بود، قائم ما قیام مى‏ كرد.

 * امام كاظم‏ علیه السلام: لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی كُلِّ یَومٍ؛

كسى كه هر روز خود را ارزیابى نكند، از ما نیست.

 * امام كاظم ‏علیه السلام: ما مِن شَى‏ءٍ تَراهُ عَیناكَ إلّا و فیهِ مَوعِظَةٌ؛

در هر چیزى كه چشمانت مى‏بیند، موعظه‏اى است.

 * امام كاظم ‏علیه السلام: مَن كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَف َّ اللَّهُ عَنهُ عَذابَ یَومِ القِیامَة؛

هر كس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز مى‏دارد.

 * امام كاظم ‏علیه السلام: إذا كانَ ثَلاثَةٌ فی بَیتٍ فَلا یَتَناجى‏ إثنانِ دونَ صاحِبِهِما فَإنَّ ذلِكَ مِمّایَغُمُّهُ؛

هر گاه سه نفر در خانه ‏اى بودند، دو نفرشان با هم نجوا نكنند؛ زیرا نجوا كردن، نفر سوم را ناراحت مى‏ كند.

 * امام كاظم‏ علیه السلام: إیّاكَ أن تَمنَعَ فی طاعَةِ اللَّهِ فَتُنفِقُ مِثلَیهِ فی مَعصِیَةِ اللَّهِ؛

مبادا از خرج كردن در راه طاعت خدا خوددارى كنى، و آن‏گاه دو برابرش را در معصیت خدا خرج كنى.

 * امام كاظم ‏علیه السلام: لاتُذهِبِ الحِشمَةَ بَینَكَ و بَینَ أخیكَ وَأبْقِ مِنها فَإنَّ ذَهابَها ذَهابُ الحَیاءِ؛

مبادا حریم میان خود و برادرت را (یكسره) از میان ببرى؛ چیزى از آن باقى بگذار؛ زیرا از میان رفتن آن، از میان رفتن شرم و حیا اس ت.

 * امام كاظم ‏علیه السلام: أبلِغ خَیراً و قُل خَیراً ولا تَكُن أمُّعَةً؛

خیر برسان و سخن نیك بگو و سست رأى و فرمان‏برِ هر كس مباش.

 * امام كاظم ‏علیه السلام: المُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ و لِلجازِعِ اثنَتانِ؛

مصیبت براى شكیبا یكى است و براى ناشكیبا دوتا.

 * امام كاظم‏ علیه السلام: الصَّبرُ عَلَى العافِیَةِ أعظَمُ مِنَ الصَّبرِ عَلَى البَلاءِ؛

شكیبایى در عافیت بزرگ‏تر است از شكیبایى در بلا.



تاريخ : چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, | 8:7 | نویسنده : بحرینی |

درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می كند كه علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مك بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یكی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث كه مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت كه اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه كاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مكیان از مقام خود بیفتند.

 جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی كند. گویند امام هنگام حركت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار كرد و از او خواست كه از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نكند. علی قبول نكرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامی مال به او می دهند تا آنجا كه ملكی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم كه می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افكنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, | 8:2 | نویسنده : بحرینی |

زندانی که امام کاظم (ع) در آن به سر برد، زندان سندی بن شاهک بود. یک وقت خواندم که او اساسا مسلمان نبوده و یک مرد غیر مسلمان بوده است. از آن کسانی بود که هر چه به او دستور می دادند، دستور را به شدت اجرا می کرد. امام را در یک سیاه چال قرار دادند. بعد هم کوشش ها کردند برای اینکه تبلیغ بکنند که امام به اجل خود از دنیا رفته است. نوشته اند که همین یحیی برمکی بن خالد برای اینکه پسرش فضل را تبرئه کرده باشد، به هارون الرشید قول داد که آن وظیفه ای را که دیگران انجام نداده اند، من خودم انجام می دهم. سندی را دید و گفت این کار (به شهادت رساندن امام) را تو انجام بده، و او هم قبول کرد. یحیی، زهر خطرناکی را فراهم کرد و در اختیار سندی گذاشت. آن را به یک شکل خاصی در خرمایی تعبیه کردند و خرما را به امام خوراندند و بعد هم فورا شهود حاضر کردند، علمای شهر و قضاوت را دعوت کردند (نوشته اند عدول المؤمنین را دعوت کردند، یعنی مردمان موجه، مقدس، آنها که مورد اعتماد مردم هستند)، حضرت را هم در جلسه حاضر کردند و هارون گفت: ایها الناس ببینید این شیعه ها چه شایعاتی در اطراف موسی بن جعفر رواج می دهند، می گویند: موسی بن جعفر در زندان ناراحت است، موسی بن جعفر چنین و چنان است. ببینید او کاملا سالم است. تا حرفش تمام شد حضرت فرمود: "دروغ می گوید، همین الان من مسمومم و از عمر من دو سه روزی بیشتر باقی نمانده است". اینجا تیرشان به سنگ خورد. این بود که بعد از شهادت امام، جنازه امام را آوردند در کنار جسد بغداد گذاشتند، و هی مردم را می آوردند که ببینید! آقا سالم است، عضوی از ایشان شکسته نیست، سرشان هم که بریده نیست، گلویشان هم که سیاه نیست، پس ما امام را نکشتیم، به اجل خودش از دنیا رفته است. سه روز بدن امام را در کنار جسد بغداد نگه داشتند برای اینکه به مردم این جور افهام کنند که امام به اجل خود از دنیا رفته است. البته امام، علاقمند زیاد داشت، ولی آن گروهی که مثل اسپند روی آتش بودند، شیعیان بودند.

یک جریان واقعا دلسوزی می نویسند که چند نفر از شیعیان امام، از ایران آمده بودند، با آن سفرهای قدیم که با چه سختی می رفتند. اینها خیلی آرزو داشتند که حالا که موفق شده اند بیایند تا بغداد، لااقل بتوانند از این زندانی هم یک ملاقاتی بکنند. ملاقات زندانی که نباید یک جرم محسوب شود، ولی هیچ اجازه ملاقات با زندانی را نمی دادند. اینها با خود گفتند: ما خواهش می کنیم، شاید بپذیرند. آمدند خواهش کردند، اتفاق پذیرفتند و گفتند: بسیار خوب، همین امروز ما ترتیبش را می دهیم، همین جا منتظر باشید. این بیچاره ها مطمئن که آقا را زیارت می کنند، بعد بر می گردند به شهر خودشان که ما توفیق پیدا کردیم آقا را ملاقات کنیم، آقا را زیارت کردیم، از خودشان فلان مسئله را پرسیدیم و این جور به ما جواب دادند. همین طور که در بیرون زندان منتظر بودند که کی به آنها اجازه ملاقات بدهند، یک وقت دیدند که چهار نفر حمال بیرون آمدند و یک جنازه هم روی دوششان است. مأمور گفت: امام شما همین است.



تاريخ : چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, | 7:59 | نویسنده : بحرینی |

نام

 موسي

 

لقب

کاظم

 

کنیه

ابوالحسن

 

نام پدر

امام صادق (ع)

 

نام مادر

حمیده

 

تاریخ تولد

7 صفر128 هـ

 

محل تولد

ابواء مدینه منوره

 

مدت امامت

35 سال

 

سن مبارک

55 سال

 

تاريخ شهادت

 25 رجب 138 هــ

 

سبب شهادت

  مسموم شدن توسط هارون الرشيد

 

محل دفن

کاظمین

 

 



تاريخ : چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:35 | نویسنده : بحرینی |

آيا مي دانيد كه : علت تغيير دادن زندانهاي امام كاظم(ع) اين بود كه هارون الرشيد از زندانيان تقاضاي قتل امام را مي كرد ولي آنها نمي پذيرفتند و اين باعث شد كه حضرت را به زندان ديگري منتقل كنند ؟

آيا مي دانيد كه : امام كاظم را لقب صاحب سجده طولاني دادند چون بعد از طلوع آفتاب به سجده مي رفت و تا نمازظهر ادامه داشت و پس از نماز عصر به سجده مي رفت تا نماز مغرب ادامه داشت ؟

آيا مي دانيد كه : هارون الرشيد براي لكه دار كردن امام كاظم (ع) زن زيبائي را به زندان امام فرستاد ولي بعد از مدتي زن متحول گشته و از زنان عابد و زاهدان از زندان خارج شد ؟

آيا مي دانيد كه : صداي امام كاظم (ع) غمگين و اندوهناك بود و زماني كه با صدا قرآن مي خواند شنونده ها  مي گريستند ؟

آيا مي دانيد كه : دوران امام كاظم (ع) سخترين زمان بود كه خلفاي بني عباس بيشترين فشار را بر شيعيان وارد مي كرد ؟

آيا مي دانيد كه : سندي بن شاهك  سم را در خرما قرار داد و براي امام خورانيد بعضي از قاضيان را حاضر كرد وبه آنها گفت شما شهادت بدهيد كه امام در كمال صحت وسلامت مي باشد ولي امام فرمود شاهد باشيد كه او مرا مسموم كرد ؟

آيا مي دانيد كه : با اينكه امام كاظم (ع) در زندان بود ولي معجزات زيادي را مردم از امام مي ديدند  و بازگو مي كردند كه هارون براي رهايي از اين گفتگوها تصميم به قتل امام گرقت ؟

آيا مي دانيد كه : بعد از آنكه امام را مسموم و شهيد كرد جنازه حضرت را بر روي پل بغداد قرار داد ولي عده اي از شيعيان آمده و جنازه حضرت را با احترام تشيع و دفن كردند ؟



تاريخ : چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:28 | نویسنده : بحرینی |

دركتاب مهج الدعوات سيدبن طاووس دعايي است بنام الاعتقاد از امام موسي كاظم(ع) در ضمن اين دعا آن حضرت به خداي تعالي عرض مي كند :

پروردگارا ! من اقرار مي كنم و شهادت مي دهم و اعتراف مي نمايم و انكار نمي كنم، پنهاني و آشكار و با صداي بلند و آهسته مي گويم به اينكه تو خدايي و غير از تو خداي يگانة بي شريك وجود ندارد و همچنين محمد(ص) بنده و رسول توست و اينكه همانا علي اميرمؤمنان و آقاي اوصياء و وارث علم انبياء و كشندة مشركان وامام متقيان و هلاك كنندة منافقان و جهاد كننده با ناكثان و قاسطان و مارقان، امام من و دليل راه من است و من به اعمالم اگر چه تزكيه شده وصالح است اعتمادي ندارم و آنها را عامل نجات خود نمي دانم مگر به ولايت آن حضرت و پيروي از او و اقرار به جميع فضايل او و قبول ( آن فضايل و دستوراست) از حاملين و تسليم شدن در مقابل روايت كنندگان آن.



تاريخ : چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:24 | نویسنده : بحرینی |

دعاي اعتقاد را سيد بن طاووس در كتاب شريف (مُهجُ الدعوات و مَنهجُ العنايات) نقل فرموده اند. و نوشته اند كه علي بن مهزيار از امام موسي كاظم (ع) روايت كرده اند كه در هنگام سختي و گرفتاري، خواندن اين دعا باعث مي شود خداوند متعال به بركت اين دعا رفع گرفتاري نمايند. و آنچه آرزوكنند، به آمال و آرزوهايشان برسند. دربارة اعتقاد و حُسن ظن به خداوند متعال، در حديث قدسي چنين آمده است كه خداوند متعال فرمودند: من در پيش حُسن ظن بندة خود هستم، به اين معني كه اگر بنده اي واقعاً نسبت به آمرزش خداوند حُسن ظن داشته باشد، خداوند مهربان نيز همانطور با او رفتارمي كند. حتي روايت شده است كه روز قيامت مرد گناهكاري را دستور مي دهند كه بسوي جهنم ببرند، فرشتگان كشان كشان او را بسوي جهنم مي برند تا اينكه نزديك زبانش آتش مي رسد آن مرد گناهكار مي گويد: من اصلاً باور نداشتم كه خداوند مهربان مرا به جهنم ببرد. بخاطر همين اعتقاد و حُسن ظن ه خداوند مهربان از جانب خداي مهربان ندا رسد اورا به جهنم نبريد، بخاطر اين حرف داخل بهشت كنيد با اينكه در گفتارش دروغ مي گويد، ولي بخاطر همين جمله كه من اصلاً انتظار نداشتم كه خداوند مرا به جهنم ببرد، داخل بهشت كنيد. خلاصه اينكه اعتقاد نيك به خداوند مهربان و حُسن ظن به آمرزش و مغفرت او بندگان گناهكار را، باعث مي شود كه انسان روز قيامت از آتش جهنم و مهالك آن روز بسيار سخت و درد ناك نجات پيدا كند.



تاريخ : چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:19 | نویسنده : بحرینی |

                                                       

                                                                                                   

 

 

من در اين كنج قفس غوغاي محشرمـي كنم        

                                     پيروي از مادرمزهــراي اطهـر مي كنم

كـــاخ اسـتـبـداد را بـر فــوق هــارون دغـا              

                                    واژگون بــا نـعـره الـله اكـبـر مي كنم

تا زنـد سيـلــي به رويـم سنـدي از راه سـتم         

                                     ياد سيلي خوردن زهراي اطهر مي كنم

گـر چــه غـل و زنـجيـر مـي بـاشـم ولــي            

                                   استقامت در بر دشمن چو حيدر مي كنم

گر ز پا و گردن زنجور من خــون مــي چكد         

                                    ياد ميخ و سينه مجروح مـادرم مي كنم

                                                                ♦♦♦♦♦♦

من جوان بودم و زنجير گران پيرم كرد         

                              گشته كاهيده تن و مانده بجا تصويرم

يا ز زندان برسـان مـرگ مـرا يـا اللـه          

                             يا خلاصـم بكـن از زيـر غل و زنجير

ليك دوري رضــا مي كشدم در غربت         

                            گـر نيايد به تسـلاي دل شب گيـرم

                                           ♦♦♦♦♦♦

مـهدي بـيـا در گـوشه زندان نظـر كن          

                            با ديده گريان عيــادت از پــدرت كن

اسير زنجير ستــم گرديده با اندوه و غم         

                               موسـي بن جعفر ، موســي بن جعـفر

ديـگـر مـكـن از دوري او آه و فــريـا       

                                چون يوسفت از كنج زندان گشته آزاد

ازظلم هارون لعين گشته شهيد زهركين          

                                موســي بن جعفر ، موســي بن جعفر

 




تاريخ : چهار شنبه 23 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:1 | نویسنده : بحرینی |



تاريخ : یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:43 | نویسنده : بحرینی |

1- حَديثي حَديثُ ابى ، وَ حَديثُ ابى حَديثُ جَدى ، وَ حَديثُ جَدّى حَديثُ الْحُسَيْنِ، وَ حَديثُ الْحُسَيْنِ حَديثُ الْحَسَنِ، وَ حَديثُ الْحَسَنِ حَديثُ اميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ حَديثُ اميرَالْمُؤْمِنينَ حَديثُ رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ، وَ حَديثُ رَسُولِ اللّهِ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.(1)

ترجمه :

فرمود: سخن و حديث من همانند سخن پدرم مى باشد، و سخن پدرم همچون سخن جدّم ، و سخن جدّم نيز مانند سخن حسين و نيز سخن او با سخن حسن يكى است و سخن حسن همانند سخن اميرالمؤ منين علىّ و كلام او از كلام رسول خدا مى باشد، كه سخن رسول اللّه به نقل از سخن خداوند متعال خواهد بود.



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 28 مرداد 1393برچسب:, | 21:9 | نویسنده : بحرینی |
 
اي پور فاطـمـه، جوادالائمـه، ميلادت مبارك        اي مولود طاها، نور چشم رضا، ميلادت مبارك
در پـاي امـامــت گـوهــــر آورده اســـت          سپـــهــر ولايــت قــمـــر آورده اســــت
***                      ***                      ***                      ***                      ***
عشق همه عشق حسين مددي يا علي اصـغر         عيـدي بـده نـور دو عين مددي يا علي اصـغر
دست خواهرش رقيه دست داداش و مي گيره         عمه زينب داره امشب واسه خنده هاش مي ميره
 
 
ولادت باسعادت نهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت امام محمدجواد {عليه السلام}
و شيرخوار كربلا حضرت علي اصغر {عليه السلام} مباركباد /.
 


تاريخ : شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:, | 10:11 | نویسنده : بحرینی |

شيعــه ها لحظـه اي گـل شكفـتنه ، ديـگه غـم سر اومده

آسمـون ورنــگ شـايــد بــزنيـد ، عــلي اصــغـر اومـده

صنمـا پيــش رخــش زانـو زدند، همـشون به شور وشين

روي لــب هـاي هـمه گـل مي كـنه ، گـل ذكـر يـا حسين

شــاه عــالــم داره  اين شقــايــق و ، تــو بغـل بو مي كنه

عــلي اصــغر حسيــن با چــشم خـود، داره جادو مي كنه

تــو جــهان  قـند وعســل، نــقل ونبات ، ديگه معنا نداره

عــاشق عــلــي اصــغر حــسيـن، غــم وغــوغــا نــداره

بيــاييــد تــا وقـت سخـت جون دادن، عاشق اون بمونيم

بياييــد تــوي كــلاس درس عشـق، درس اصـغر بخونيم

اي خــدا بــه سينــه ي خستــه ي مــا، امشب وصفا دادي

آخــريــن فــدايــي كــربــلا رو، هــديــه بـه مولا دادي

كاشكي مي شد همين امشب تا سحر، از قفس رها باشيـم

تــو خــواب وبــيــداري، پــر بــزنــيم، همه كربلا باشيم

عشــق هــمـه – عشــق حسيــن – مـددي يـا علي اصغر

عيــدي بــده – نـــور دو عيــن – مــددي يـا علـي اصغر

دســت خــواهــرش رقيــه دســت داداش ومــي گيــره

عــمه زيــنــب داره امــشب واســه خنده هاش مي ميره

اصغـــر اگــر بــه كــربــلا جــلــوه گــري نــمي نمــود

دفــتــر مــاتــم حــسيــن نــاقـــص ونــاتــمــام بـــود



تاريخ : شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:, | 10:10 | نویسنده : بحرینی |

اي گــل فــاطـمــه چشم مهــــدي روشـن

زين مــــولود مسعــــود عالـــم گشته گلشن

در عــــالـــم ببينـــيــــد نـــور ازلــــي را

پــــرتـــو روشـــن مــهـــر مـنجلــــي را

اي مهـــدي مبــارك بر تـــو از زن و مـــرد 

اي پور فاطمه داريم ازاين زمزمه ميلادت مبارك

  شكوفه شد گلــي با عطـر مـــحـــمـــــد

جــــوادالائــــمــــه، آييــنـــه سرمــــد

ابن رضـــا آمــد خــوش آمـــد خوش آمـد

اي بر ما تو مولا نور حق تعالي ميلادت مبارك



تاريخ : شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:, | 10:7 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : شنبه 5 بهمن 1392برچسب:, | 16:24 | نویسنده : بحرینی |



تاريخ : یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, | 10:42 | نویسنده : بحرینی |



تاريخ : جمعه 20 دی 1392برچسب:, | 10:29 | نویسنده : بحرینی |

دلش را داد دست آسمان ها

که نامش زنده مانددر زمان ها

بده یک جرعه از صبر سکینه

خداوندا به ما در امتحان ها 

پنجم ربیع الاول وفات حضرت سکینه ( سلام الله علیها ) دختر بزرگوار حضرت امام حسین ( علیه السلام ) یادگار عاشورای حسینی را به محضر امام زمان ( ارواحناله الفداء ) تسلیت عرض می نماییم.

 



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392برچسب:, | 10:35 | نویسنده : بحرینی |

پنجم ربیع الاول، یادآور وفات حضرت سکینه (علیهاالسلام ) یکی از بانوان بافضیلت، و از ستارگان درخشان آسمان علم و ادب و عفت می‏باشد. او پرورش یافته پدری چون امام حسین (علیه‏السلام) و مادری فداکار چون رباب، و تحت حمایت و تربیت عمه‏ای چون زینب کبری (علیهاالسلام) و برادر بزرگواری همانند امام سجاد (علیه‏السلام ) بود و توانست از برترین زنان عصر خویش گردد.

حضرت سکینه در طول زندگی خویش، حوادث و تحولات گوناگون سیاسی و اجتماعی، از جمله واقعه عظیم عاشورا را به چشم دید و به عنوان یکی از بازماندگان خاندان امامت، پیام‏ رسان اهداف و احکام والای اسلام به شمار می‏آمد. وی با برگزاری محافل و مجالس علمی و ادبی، و نیز تبیین معارف بلند دینی در قالب اشعار نغز و فصیح و کم‏نظیر خویش، خدمات بسیار ارزشمندی به عالم اسلام نمود و الگوی بسیار خوبی برای همه بانوان جهان گردید.



تاريخ : دو شنبه 16 دی 1392برچسب:, | 19:18 | نویسنده : بحرینی |

5 ربیع الاول - وفات حضرت سکینه بنت الحسین(ع) - سال 117 هجرى قمرى

حضرت سکینه، دختر ابى عبدالله الحسین )ع( و رباب، دختر امرء القیس است. نام اصلى وى، " آمنه" یا " امیمه" بود و مادرش رباب او را به " سکینه" ملقّب ساخت.

این بانوى شریف علوى در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین )ع( و مادر گرانمایه‏اش حضرت رباب )س( و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبرى)س( پرورش یافت و از راهنمایى و تربیت ناب برادرش حضرت على بن الحسین)ع(، معروف به زین العابدین در ایّام امامت آن بزرگوار، بهره‏هاى وافر یافت.

وى از زنان خردمند و داناى عصر خویش بود. علاوه بر بهره‏مندى کامل از حُسن جمال، از فضایل معنوى مانند تعّبد، تدیّن و تقواى الهى برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنورى و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وى، همیشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن سرایان عرب بود.

درباره تاریخ تولدش، اطلاع دقیقى در دست نیست. امّا وى در واقعه عاشورا، دخترى رشید و بالغ بود.

برخى از مورخان، وى را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خوانده‏اند. بنابراین تولدش باید میان سال‏هاى 47 تا50 قمرى باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبى )ع( دیده به جهان گشود.

امام حسین )ع( به تمامى فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضایل و کمالات نفسانى، بسیار دوست مى‏داشت.

روایت شد، که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانه‏اى که آن دو در آن زندگى مى‏کردند شعرى عاطفى سرود که ترجمه‏اش چنین است:

به جانت سوگند ! من به راستى خانه‏اى که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارایى‏ام را نثار مى‏کنم و هیچ ملامت‏گرى نمى‏تواند مرا در این کار سرزنش کند.

آن حضرت، پس از واقعه کربلا، به مدت 57 سال زندگى کرد. در آغاز، تحت کفالت برادر بزرگوارش امام زین العابدین )ع( قرار داشت تا این که ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مکان کرد.

این بانوى مکرمه، بین 67 تا 70 سال زندگى کرد و سرانجام در کمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت.

درباره در گذشت این بانوى بزرگ علوى، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکى است که وى در پنجم ربیع الاوّل سال 117 هجرى قمرى و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر مى‏گوید که وى در پنجم ربیع الاوّل سال 126 هجرى قمرى در مکه معظمه وفات یافت .

به هر روى، در گذشت وى در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالى که حضرت سکینه )ع( وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین )ع( نیز در مدینه بدرود حیات گفت.



تاريخ : دو شنبه 16 دی 1392برچسب:, | 19:6 | نویسنده : بحرینی |

مرحوم شيخ احمد كافى اين شهيد گمنام و سرباز واقعى امام زمان و عاشق ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و واعظ شهير و شهيد در راه دين رضوان اللّه تعالى عليه فرمود: مرحوم سيد هاشم رضوان اللّه تعالى عليه يكى از علماء بزرگ شيعه شام بود كه سه دخترداشته ، مى گويد يكى از دخترهايم خواب رفت يك شب بيدار شد صدا زد: بابا در شب بى بى رقيه را خواب ديدم . بى بى به من فرمود: دختر به بابات سيدهاشم بگو آب آمده در قبر من و بدن من نارحت است قبر مرا تعمير كنيد. بابا اعتنائى نكرد، مگر مى شود با يك خواب دست به قبر دختر امام حسين ع زد.

فردا شب دختر و سطى همين خواب را ديد: باز بابا اعتنايى نكرد. شب سوم دختر كوچولوى سيد اين خواب را ديد شب چهارم خود سيد هاشم مى گويد خوابيده بودم يك وقت ديدم يك دختر كوچولو دارد مى آيد اين دختر از نظر سِنّى كوچك است اما آنقدر با اُبهت است باصولت و جلالت دارد مى آيد رسيد جلوى من به من فرمود سيد هاشم مگر بچه هايت به تو نگفتند كه من ناراحتم قبر مرا تعمير كن 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 10:34 | نویسنده : بحرینی |

در پاسخ به  این سؤال می گوییم، یكی از فرزندان امام حسین(ع) كه در سفر كربلا همراه اسرای اهل بیت بوده است، "رقیه(س)" می باشد. كه مصیبت او و آنچه بر این طفل خردسال در كربلا گذشت از بزرگترین سندها و دلایل مظلومیت امام حسین(ع) و اهل بیت اوست، و تا قیام امام زمان(ع) داغ تشنگی او بر دل حضرت ابوالفضل (ع) خواهد بود و گرد و غبار اسارتی كه بر چهرة كودكانة او نشست با هیچ آبی تا قیامت پاك نخواهد شد.

پس از خطبة حضرت زینب(ع) در مجلس یزید كه اوضاع را بر ضدّ او متحوّل ساخت، یزید ناچار اهل بیت را در خرابه ای بی‌سقف جای داد. حضرت رقیه(س) در همان خرابه، جان داد كه شرح مصیبت سوزناك آن عزیز در این وبلاگ امده است.

خردسالی این دختر و كیفیّت جان باختنش و مدفن او و آتشی كه در قلب شیعیان از نام و یادش شعله ور می شود شگفت است و شیعیان به او علاقة خاصّی دارند و محل دفن او اینك حرمی بزرگ و باشكوه در سوریه می باشد، كه زیارتگاه دوستداران اهل بیت و محل نزول ملائكه و باب حاجت حاجتمندان است كه معجزات و كرامات این طفل مظلوم بسیار است، و در قیامت نیز دستان كوچك او گره های بزرگی را از كار شیعیان بلكه تمام جهانیان باز خواهد نمود، و كم نخواهند بود كسانی كه به شفاعت او وارد بهشت شوند



تاريخ : یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 10:28 | نویسنده : بحرینی |

سه سالگی‏ اش بر مدار عاشورا می‏چرخد.
اتفاقی که طنین خنده‏های کودکانه‏اش را به غارت می‏برد
در عطش می‏ماند و می‏گدازد.
فرات از چشمانش مهاجرت می‏کند.
بی‏پناهی‏اش، در تمام بیابان‏ها تکثیر می‏شود
این سه سالگی اوست که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است.



تاريخ : یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 10:20 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, | 18:40 | نویسنده : بحرینی |

سلام بر تو ای بانوی آب ها و آیینه ها

سلام بر تو ای مطلع غزل های عاشقی

سلام بر نجابت دست ها و کرامت نگاهایت

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

شهر قم یک گل به نام حضرت معصومه دارد

این شرف را شهر قم با حضرت معصومه دارد

شهر ما سرمست گشته از شمیم عطر کویش

یک جهان عطر مصفا حضرت معصومه دارد

هر که شد مهمان به قم از فیض اولبریز گشته

این کرامتها به دلها حضرت معصومه دارد

من چه گویم از محبت ، از وفا ، از عشق بانو

یک بغل فیض معلا ، حضرت معصومه دارد



تاريخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, | 11:53 | نویسنده : بحرینی |

 جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاي سيد عسكر حيدري،‌  

از طلاب علوم دينيه حوزه علميه زينبيه شام چنين نقل كردند:

روزي زني مسيحي دختر فلجي را از لبنان به سوريه مي‌آورد. زيرا دكترهاي لبنان او را جواب كرده بودند . زن با دختر مريضش نزديك حرم با عظمت حضرت رقيه سلام الله عليها منزل مي‌گيرد، تا درآنجا براي معالجه فرزندش به دكتر سوريه مراجعه كند،‌ تا اينكه روز عاشورا فرا مي‌رسد و او مي‌بيند مردم دسته دسته به طرف محلي كه حرم مطهر حضرت رقيه سلام الله عليها آنجاست مي‌روند. از مردم شام مي‌پرسد اينجا چه خبر است ؟ مي‌گويند اينجا حرم دختر امام حسين سلام الله عليها است . او نيز دختر مريضش را در منزل تنها گذاشته درب اطاق را مي‌بندد، و به حرم حضرت رقيه سلام الله عليها روانه مي‌شود و گريه مي‌‌كند،‌به حدي كه غش مي‌كند و بيهوش مي‌افتد ...

درآن حال كسي به او مي‌گويد بلند شو برو منزل ... حركت مي‌كند و مي‌رود درب منزل را مي‌زند، مي‌بيند دخترش دارد بازي مي كند!‌ وقتي مادر جوياي وضع دخترش مي‌شود و احوال او را مي‌پرسد،‌ دختر درجواب مادر مي‌گويد وقتي شما رفتيد دختري به نام رقيه وارد اطاق شد و به من گفت : بلند شو تا با هم بازي كنيم . آن دختر به من گفت، بگو :

 (( بسم الله الرحمن الرحيم ))

تا بتواني بلند شوي و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم ديدم تمام بدنم سالم است... او داشت بامن صحبت مي‌كرد كه شما درب را زديد،‌

گفت : مادرت آمد .

سرانجام مادر مسيحي با ديدن اين كرامت از دختر امام حسين سلام الله عليها مسلمان شد ...



تاريخ : چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, | 11:45 | نویسنده : بحرینی |

 زن فرانسوی درکنار قبر حضرت رقیه(ع(

جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمد مهدی تاج لنگرودی( واعظ ) صاحب تالیفات کثیره، درکتاب توسلات یا راه امیدواران صفحه 161، چاپ پنجم چنین می نویسد:

یکی از دوستانم که خود اهل منبر بوده و در فن وخطابه وگویندگی از مشاهیر است ومکرر برای زیارت قبر حضرت رقیه بنت الحسین (ع) به شام رفته است، روی منبر نقل می‌کرد:

درحرم حضرت رقیه (ع) زن فرانسوی رادیدند که دوقالیچه گران قیمت به عنوان هدیه به آستانه مقدسه آورده است مردم که می‌دانستند او فرانسوی و مسیحی است از دیدن این عمل درتعجب شدند و با خود گفتند که چه چیز باعث شده که یک زن نامسلمان به این جا آمده وهدیه قیمتی آورده است چنین موقعی است که حس کنجکاوی درافراد تحریک می‌شود. روی همین اصل از او علت این امر را پرسیدند و او در جواب گفت :

همان گونه که می‌دانید من مسلمان نیستم، ولی وقتی که از فرانسه به عنوان ماموریت به این جا آمده بودم در منزلی که مجاور این آستانه بود مسکن کردم. اول شبی که می‌خواستم استراحت کنم صدای گریه شنیدم . چون آن صداها ادامه داشت وقطع نمی‌شد،‌پرسیدم این گریه وصدااز کجاست ؟ در جواب گفتند : این گریه‌ها از جوار قبر یک دختری است که د راین نزدیکی مدفون شده است . من خیال می‌کردم که آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است که پدرومادروسایر بازماندگان وی نوحه سرایی می ‌کنند . ولی به من گفتند الان متجاوز از هزار سال است که از مرگ ودفن او می‌گذرد.

برشگفتی من افزوده شد و با خود گفتم که چرا مردم بعد از صدها سال این گونه ارادت به خرج می‌دهند ؟ بعد معلوم شد این دختر با دختران عادی فرق دارد: او دختر امام حسین (ع) است که پدرش رامخالفین ودشمنان کشته‌اند وفرزندانش را به این جا که پایتخت یزید بوده به اسیری آورده‌اند و این دختر درهمین جا از فراق پدر جان سپرده ومدفون گشته است .

بعد ا زاین ماجرا روزی به این جا آمدم. دیدم مردم ا زهر سو عاشقانه می‌آیند ونذر می‌کنند وهدیه می‌آورند ومتوسل میشوند. محبت او چنان دردلم جا کرد که علاقه زیادی به وی پیدا کردم.

پس از مدتی به عنوان زایمان مرا به بیمارستان وزایشگاه بردند. پس از معاینه به من گفتند کودک شماغیر طبیعی به دنیا می‌آید و ما ناچاراز عمل جراحی هستیم.

همین که نام عمل جراحی راشنیدم دانستم که دردهان مرگ قرارگرفته‌ام . خدایا چه کنم،‌ خدایا ناراحتم ، گرفتارم چه کنم،‌ چاره چیست ؟ واندیشیدم که، چاره‌ای بجز توسل ندارم،‌و باید متوسل شوم.....

به ناچار دستم را به سوی این دختر دراز کرده وگفتم خدایا،‌ به حق این دختری که دراسارت کتک و تازیانه خورده است وبه حق پدرش که امام برحق ونماینده رسولت بوده است و او را ازطریق ظلم کشته‌اند قسم می‌دهم مرا از این ورطه هلاکت نجات بده. آنگاه خود این دختر رامخاطب قرارداده و گفتم : اگر من از این ورطه هلاکت نجات یابم 2 قالیچه قیمتی به آستانه‌ات هدیه می‌کنم.

خدا شاهد است پس از نذر کردن ومتوسل شدن،‌طولی نکشید برخلاف انتظار اطبا ومتصدیان زایمان،‌ناگهان فرزند به طور طبیعی متولد شد واز هلاکت نجات یافتم . اینکه نیز به عهد ونذرم وفا کرده وقالیچه‌ها راتقدیم می‌کنم.



تاريخ : چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, | 11:45 | نویسنده : بحرینی |

 این کیست که بهشت شده رو نمای او

قصری هزار آینه شد سرسرای او

 آمیخته به عصمت و توحید و معرفت

زرّینه خشت محکم اول بنای او

 بانوی ماهتاب دمیده است تا فقط

هنگام خواب قصه بگوید برای او

 سمت نگاه مشرقی اش صبح دائم است

خورشید سالهاست نشسته به پای او

 عطر هزار باغچه گل در ترنّمش

شهر بهار ساکن سبز هوای او

 آئینه تداعی لبخند فاطمه است

انگار روبرو شده با خنده های او

 وقتیکه از سپر مدینه طلوع کرد

خورشید زندگانی خود را شروع کرد

 از شاخه طلایی طوبی که چیده شد

در ساق عرش عطر رهایی وزیده شد

 در صُلب سیب مهر تبلور نمود و بعد

در پوشش طهارت محض آفریده شد

 شیوا ترین سلام سپیده به آفتاب

در لحظه تلألوء سبزش شنیده شد

 تلفیقی از هدایت و نور است این شهاب

خطی که روی صفحه ظلمت کشیده شد

 قبل از شروع خلقت عالم کمال یافت

آنروز متصّف به صفات حمیده شد

 اشراق مهر سجده به خاک زمین اوست

تکوین عشق ، معجزه کمترین اوست

 صبح ولادتش همه جا عطر سیب داشت

گل بانویی که ایل و تباری نجیب داشت

 نیلوفر عفاف به قنداقه اش دخیل

گلبوسه نسیم زعطرش نصیب داشت

 می آمد از طراوت گلخانه خدا

بیخود نبود رایحه ای دلفریب داشت

 شیرین زبان قافله نازدانه ها

تن پوشی از حریر پر عندلیب داشت

 از وقت آفرینش نور مطهرش

با نام پاک فاطمه اُنسی عجیب داشت

 تنها سه ماه آخر عمر سه ساله اش

اندازه سه قرن فرازو نشیب داشت



تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, | 19:13 | نویسنده : بحرینی |

 

من رقیــــه دخترشیرین زبان شــــــــاه دینم

غنچه ی پژمرده ی بـــــــاغ امیــــرالمؤمنینم

هردوعالم دردعا،محتاج دست کوچک مــــن

تاابدحاجـــت روا گردنــــدازیک آمینـــــم

پاک سوزدهرکه خواندسطری ازشرح کتابــم

دلبرومحبوبــــــــــــه ی محبوب دلبرآفرینـــــم

کربــــلا درروزعاشورابـــــلاانــــ ـــدربــــــــلابـود

دوربـــــابـــــایم بگردم،مبتـــــــلادرمبتــ لابـــود

من هم آخـــرنازنینــــم،نازنینـ ـــم،نازنینـــــــم

نوگــــــل آن عشقبـــــازاولیـــــــن وآخرینـــــم



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, | 19:8 | نویسنده : بحرینی |

 جشـن كـرده بپا خـدا امـشب                   كـه بود شـاد مصـطفي امـشب

نورچشم حسيـن و زهــراست                   او شادمان است مرتضي امشب

شـب مـيلاد او هــمه شادان                     لـطف كـرده خـــدا بما امشب

مــحو گردد ز صفحة اعـمال                    هـمه عصيـان و جـرم ما امشب

هـان بــگوئيد دردمــندان را                    بـهـرتان آمـده شـفــا امــشب

مـهر او را به كنج دل بــسيار                   جـان دل را بـده صــفا امـشب

شـب ميـلاد اوست وقت دعـا                   مـستجاب اسـت هــر دعا امشب

عـفو دامـن بگير از او مـحـكم                  تــا شــود حــاجــت روا امشب

او گــذر نامه مــي كند صــادر                 از پــي حـــج و كـــربلا امشب

شب مــــيلاد حــــــضرت ســـــجاد

عــــاشقان عــــــيدتان مـــــباركباد

 

عطر بهشتي وزيد امشب                 ماه ولايت دميده امشب

مقدم ماه عالمين بادا مبارك

عيد علي بي حسين با دا مبارك

اي خسته دلها گل بفشانيد              با هم سرود شادي بخوانيد

دسته گل محمدي آمد خوش آمد

نور جمال احمدي آمد خوش آمد



تاريخ : چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, | 17:4 | نویسنده : بحرینی |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 31 صفحه بعد