حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) عابدترين و زاهدترين، فقيه ترين، سخى ترين و كريمترين مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مى گذشت نمازهاى نافله را به جا مى آورد و تا سپيده صبح به نماز خواندن ادامه مى داد و هنگامى كه وقت نماز صبح فرا مى رسيد، بعد از نماز شروع به دعا مى كرد و از ترس خدا آن چنان گريه مى كرد كه تمام محاسن شريفش به اشك آميخته مى شد و هر گاه قرآن مى خواند مردم پيرامونش جمع مى شدند و از صداى خوش او لذّت مى بردند.

آن حضرت، صابر، صالح، امين و كاظم لقب يافته بود و به عبد صالح شناخته مى شد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به كاظم مشهور گرديد.

شيخ مفيد درباره آن حضرت مي گويد : " او عابدترين و فقيه ترين و بخشنده ترين و بزرگ منش ترين مردم زمان خود بود ، زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت . اين جمله را زياد تکرار مي کرد : « اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب »

(خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آيد راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار )".

امام موسی بن جعفر ( ع ) بسيار به سراغ فقرا مي رفت . شب ها در ظرفی پول و آرد و خرما مي ريخت و به وسايلی به فقرای مدينه مي رساند ، در حالی که آن ها نمي دانستند از ناحيه چه کسی است . هيچکس مثل او حافظ قرآن نبود ، با آواز خوشی قرآن مي خواند ، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعی به دل مي داد ، شنوندگان از شنيدن قرآنش مي گريستند ، مردم مدينه به او لقب " زين المجتهدين " داده بودند . مردم مدينه روزی که از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند ، شور و ولوله و غوغايی عجيب کردند . آن روزها فقرای مدينه دانستند چه کسی شب ها و روزها برای دلجويی به خانه آن ها مي آمده است .

امام‌ ( ع‌ ) با آن‌ كرم‌ و بزرگوارى‌ و بخشندگى‌ خود لباس‌ خشن‌ بر تن‌ مى‌كرد ، چنان كه‌ نقل‌ كرده‌اند : " امام‌ بسيار خشن‌ پوش‌ و روستايى‌ لباس‌ بود " و اين‌ خود نشان‌ ديگرى‌ است‌ از بلندى‌ روح‌ و صفاى‌ باطن‌ و بى‌اعتنايى‌ آن‌ امام‌ به‌ زرق‌ و برق هاى‌ گول‌ زننده‌ دنيا .

امام‌ موسى‌ كاظ‌م‌ ( ع‌ ) نسبت‌ به‌ زن‌ و فرزندان‌ و زيردستان‌ بسيار با عاطفه‌ و مهربان‌ بود . هميشه‌ در انديشه‌ فقرا و بيچارگان‌ بود ، و پنهان‌ و آشكار به‌ آنها كمك‌ مى‌كرد .

مردى از تبار عمر بن الخطاب در مدينه بود كه او را مى آزرد و على(عليه السلام) را دشنام مى داد. برخى از اطرافيان به حضرت گفتند: اجازه دهید تا او را بكشيم، ولى حضرت به شدّت از اين كار نهى كرد و آنان را شديداً سرزنش فرمود. روزى سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدينه، به كار زراعت مشغول است. حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وى شد.

آن مرد فرياد برآورد: زراعت ما را خراب مكن، ولى امام به حركت خود در مزرعه ادامه داد وقتى به او رسيد، پياده شد و نزد وى نشست و با او به شوخى پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از اين بابت زيان ديدى؟ گفت: صد دينار. فرمود: حال انتظار دارى چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: من از غيب خبر ندارم. امام به او فرمود: پرسيدم چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: انتظار دارم دويست دينار عايدم شود. امام به او سيصد دينار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جايش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسيد و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را ديد كه نشسته است.

وقتى آن حضرت را ديد، گفت: خداوند مى داند كه رسالتش را در كجا قرار دهد. يارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو كه تا حال خلاف اين را مىگفتى. او نيز به دشنام آنها و به دعا براى امام موسى(عليه السلام) پرداخت. امام(عليه السلام) نيز به اطرافيان خود كه قصد كشتن او را داشتند فرمود: آيا كارى كه شما مىخواستيد بكنيد بهتر بود يا كارى كه من با اين مبلغ كردم؟و بسيارى از اين گونه روايات، كه به اخلاق والا و سخاوت و شكيبايى آن حضرت بر سختيها و چشمپوشى ايشان از مال دنيا اشارت مى كند، نشانگر كمال انسانى و نهايت عفو و گذشت آن حضرت است.



تاريخ : پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, | 14:48 | نویسنده : بحرینی |

 روزى امام كاظم (ع) از كوچه‏اى در بغداد عبور مى‏كرد. به خانه‏اى رسيد كه صداى ساز و آواز و پايكوبى از درون آن به گوش مى‏رسيد و نشان مى‏داد كه اهل اين خانه در ناز و نعمت و هوا و هوس و خوشگذرانى غرقند.

در اين هنگام كنيزى براى ريختن خاكروبه از خانه بيرون آمد. امام كاظم (ع) از او پرسيد: آيا صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ كنيز پاسخ داد: آزاد است. امام (ع) فرمود: راست گفتى، اگر بنده بود از مولاى خويش پروا مى‏كرد.

كنيز به درون خانه برگشت. بُشر (صاحب خانه) از او پرسيد: چرا در ريختن خاكروبه تأخير داشتى؟ كنيز جريان گفتگو با مرد غريب - امام كاظم (ع)- را براى او شرح داد. پيام امام (ع)، بُشر را به خود آورد و او را از خواب غفلت بيدار كرد و چنان تأثيرى در جان او نهاد كه بى‏اختيار از جا برخاست و بدون اين كه لباس و كفش خود را بپوشد در پى امام (ع) به راه افتاد و شتابان خود را به ايشان رساند و از امام (ع) خواست كه آن كلمات دلنشين را دوباره براى او بيان كند.

امام (ع) سخنانى چند درباره دورى از گناه و رها كردن مظاهر فريبنده دنيا و دنياپرستى و نيز توجه به معنويات و عبادات با او گفت. بيانات امام (ع)، آبى سرد بر آهن گداخته بُشر بود، جان او را تكان داد و تغييرى در وى به وجود آورد، به طورى كه در محضر امام (ع) اظهار شرمندگى كرده و به دست آن حضرت توبه نمود و از آن زمان، به سلك عارفان پيوست و دنياپرستى را رها كرد و به بُشر «حافى» (پابرهنه) معروف شد؛ زيرا هنگامى كه به دنبال امام (ع) دويد و به دست امام (ع) هدايت يافت، پا برهنه بود و از آن پس تا آخر عمرش پابرهنه ماند. 1 - منتهى الآمال فى تاريخ النبىّ والآل، ج‏2، ص‏189.



تاريخ : پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, | 14:47 | نویسنده : بحرینی |

  روزى هارون الرشيد مقدارى لباس از جمله جبّه زرباف سياه رنگى را كه پادشاه روم به هارون فرستاده بود به عنوان قدردانى به على بن يقطين(وزير هارون كه از شيعيان امام كاظم(ع) بود) ، هديه كرد.

 

على بن يقطين تمام آن لباسها، همراه همان جبه و مبلغى پول و خمس ‍ اموال خود را كه معمولا به حضرت مى داد، به محضر امام كاظم فرستاد. امام عليه السلام پول و لباسها را قبول كرد اما جبه را به وسيله آورنده بازگرداند و نامه اى به على بن يقطين نوشت و در آن تأكيد كرد جبه را نگهدار و آن را هرگز از دست مده ! چون به زودى به آن نيازمند خواهى شد.

على بن يقطين علت برگرداندن جبه را نفهميد و به شك افتاد در عين حال آن را محفوظ نگه داشت .

چند روز گذشت ، على به يكى از غلامان خدمتگزارش خشمناك شد و او را از كار بركنار كرد. غلام متوجه بود على بن يقطين هوادار امام كاظم است ، ضمنا از فرستادن هديه ها نيز باخبر بود لذا پيش هارون رفت و از او سخن چينى كرد، گفت :على بن يقطين موسى بن جعفر را امام مى داند و هر سال خمس اموال خود را به ايشان مى فرستد، به طورى كه جبه اى را كه خليفه براى احترام از وى داده بود همراه خمس اموال فرستاد.

هارون الرشيد بسيار غضبناك شد گفت : بايد اين قضيه را كشف كنم. اگر صحت داشته باشد على را خواهم كشت . همان لحظه دستور داد على را بياوريد همين كه آمد، گفت :جبه اى را كه به تو دادم چه كردى ؟

گفت : نزد من است آن را عطر زده ، در جعبه اى در بسته محفوظ نگه مى دارم ، هر صبح و شام در جعبه باز كرده به عنوان تبرك آن را مى بوسم و دوباره به جايش مى گذارم .

هارون گفت : هم اكنون آن را بياور!

على گفت : هم اكنون حاضرش مى كنم ، به يكى از غلامان خود گفت : برو كليد فلان اتاق را از كنيز كليددار بگير اتاق را كه باز كردى فلان صندوق را بگشا! جعبه اى را كه رويش مهر زده ام بياور! طولى نكشيد غلام جعبه مهر شده را آورد و در مقابل هارون گذاشت . دستور داد جعبه را باز كردند.

هنگامى كه هارون جبه را با آن كيفيت ديد كه عطرآگين است خشمش ‍ فرو نشست ، به على بن يقطين گفت : جبه را به جايش بازگردان و به سلامت برو! هرگز حرف سخن چينان را درباره تو نخواهم پذيرفت و نيز دستور داد به على جايزه بدهند.

سپس امر كرد به سخن چين هزار تازيانه بزنند در حدود پانصد تازيانه زده بودند كه از دنيا رفت.



تاريخ : پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, | 14:45 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, | 14:31 | نویسنده : بحرینی |

 زائرين قبر من اين شـام عـبرتخانـه اسـت

مدفنم آباد و قصر دشـمنم ويـرانه اسـت

دخترى بودم سه سـاله دستــگير وبی پـدر

مرغ بی بـال و پرى را اين قفس كاشانه است

داشتم من بسترى از خاك و بالينى زخـشت

همچو مرغى كو بسا محروم از آب و دانه است

تكيه می زد او به تخت سلطنت با كبر و وجـد

اين تكبر ظالمـان را عـادت روزانـه اسـت

بر تن رنجور مـن شد كهنـه پيراهـن كـفن

پر شكسته بلبلى را ايـن خــرابه لانه است

محو شد آثـار او تـابنـده شـد آثـار مـن

ذلت او عـزت من هـر دو جـاويدانه است

روز ما در شامتان جز شام ظلمانى نبود

روز ما در شامتان جز شام ظلمانى نبود

اى زنان شام ، اين رسم مهمانى نبود

سنگ باران مسلمان ، آنهم آخر از بالاى بام

اين ستم بالله روا در حق نصرانى نبود

پايكوبى در كنار راس فرزند رسول

با نواى ساز آيين مسلمانى نبود

ما كه رفتيم اى زنان شام نفرين بر شما

ناسزا گفتن سزاى صوت قرآنى نبود

مردهاتان بر من آوردند هفده دسته گل

دسته گل غير آن سرهاى نورانى نبود

اى زنان شام آتش بر سر ما ريخته

در شما يك ذره خلق و خوى انسانى نبود

اى زنان شام در اطراف مشتى داغدار

در شما يك ذره خلق و خوى انسانى نبود

اى زنان شام در اطراف مشتى داغدار

جاى خوشحالى و رقص و دست افشانى نبود

اى زنان شام گيرم خارجى بوديم ما

خارجى هم گوشه ويرانه زندانى نبود

طفل ما در گوشه ويران ، دل شب دفن شد

هيچ كس آگاه از اين سر پنهانى نبود

 

اى سرشك شيعه شاهد باش بر آل رسول



تاريخ : دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, | 19:48 | نویسنده : بحرینی |

 عمه، بابایم کجاست؟

اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا... امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟...»



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, | 19:34 | نویسنده : بحرینی |

 یا كه مژده رحمت رسید و خواند سروش

                                       سرود تهنیت خسرو خجسته نسب

هلال ماه رجب شد چو از افق پیدا

                                        در آمد آن مَه من با هزار وجد و طرب

ز برج علم، درخشان ستاره‌ای بدمید

                                      كه مِهر و مَه ز فروغش به حیرت‌اند و عجب



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, | 10:40 | نویسنده : بحرینی |

خصلت آفتاب

 ابوجعفر، امام محمدباقر علیه السلام پنجمین آفتابی است که بر افق پرنور امامت، جاودانه درخشید. زندگی پرنور و برکت آن حضرت، سراسر دانش و ارزش بود و از همین روی «باقرالعلوم» نامیده شد؛ یعنی شکافنده دشواری های دانش و گشاینده پیچیدگی های معرفت.

 خصلت آفتاب است که همواره گام بر فرق ظلمت می نهد و در لحظه های تاریک، بر افق زمان می درخشد تا ارزش های مهجور و نهان شده در سیاهی جهل و جور را، دوباره جان بخشد و آشکار سازد. امام محمدباقر علیه السلام خورشیدگونه، در عصر حاکمیت جور و پراکندگی اندیشه های دینی امت اسلام چشم به جهان گشود تا پیام آور و احیاگر اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم باشد.



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, | 9:52 | نویسنده : بحرینی |

 برداشت نیوز-همه جا تزيين شده است، بسياري از رهگذران لباس نو پوشيده‌اند و به يكديگر تبريك مي‌گويند، اينها را حاكم وقت به مردم حكم كرده است و اين در ادامه تبليغات ايام طولاني گذشته است... جارچيان احكام حاكم را باصداي بلند در سطح شهر شام جار مي زنند... روز اول صفر است، قرار است اسراي واقعه كربلا را از دروازه كوفه، وارد شهر كنند.

  به گزارش خبرنگار دين و معارف اسلامي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، امروز دوشنبه مصادف است با روز اول ماه صفر، رخدادهاي اين روز در ادامه مي‌آيد:

* وارد كردن سر مطهر امام حسين (ع) به شام

بني‌اميه اين روز را به خاطر ورود سر مطهر امام حسين (ع‌) به شام عيد قرار داد.

* .ورود اهل بيت (ع) به شام

با رسيدن خبر نزديك شدن اسراي اهل بيت (ع) به دمشق، يزيد دستوراتي صادر كرد از جمله آن‌كه:

1.تاجي جواهر نشان و تختي مرصع به سنگ‌هاي قيمتي آماده كنند.

2.بزرگان هر صنف با كمك يكديگر شهر را در كمال زيبايي زينت كنند.

3.تمام اهل شهر لباس‌هاي زينتي بپوشند و خود را بيارايند.

4.همگي در معابر رفت‌و‌آمد كرده، به يكديگر تبريك بگويند.

5.پس از آمادگي كامل با طبل و شيپور به استقبال اسرا بروند.

6.جارچيان در شهر جار بزنند"سرهاي بريده و زنان و اطفال كساني به شهر وارد مي‌شوند، كه به قصد براندازي حكومت عازم عراق بوده‌اند، ولي عامل خليفه يعني "ابن زياد" آنها را كشته است. هر كس خليفه را دوست دارد امروز شادي كند".

شاميان نيز كوتاهي نكرده و بر فراز بام‌هاي خانه‌ها بيرق‌هاي رنگارنگ برافراشتند و در هر گذري بساط شراب پهن كردند. نغمه وازه خوانان بلند بود و مردم دسته دسته به سوي دروازه كوفه در دمشق مي‌رفتند و عده‌اي ازشهر خارج شده بودند. اين در حالي بود كه اهل بيت(ع) مصيبت زده و داغدار پيامبر (ص) را - كه جبرئيل امين پاسبان حريم محترمشان بود- همراه با نيزه‌داران تازيانه به دست و بي‌رحم وارد دروازه ساعات كردند. شاميان همين كه اسرا را ديدند زبان به جسارت گشودند.

در آن شهر چه گذشت...؟ قلم را ياراي نوشتنش نيست



تاريخ : شنبه 25 آذر 1391برچسب:, | 10:28 | نویسنده : بحرینی |

 در نامگذاری این ماه، دو وجه ذکر کرده‏اند:

1. از «صُفْرَة (زردی)» گرفته شده؛ زیرا زمان انتخاب نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است.

2.از «صِفْر (خالی)» گرفته شده؛ زیرا مردم پس از پایان ماه‏های حرام، رهسپار جنگ می‏شدند و شهرها خالی می‏شد.

این ماه، معروف به شومی و بدشگونی است. از پیامبر اکرم (ص) درباره ماه صفر، چنین نقل شده است: هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او می‏دهم.



تاريخ : شنبه 25 آذر 1391برچسب:, | 9:57 | نویسنده : بحرینی |

 سم الله الر حمن الر حیم

خواندن قرآن باید همراه با تدبر در آیات قرآن باشد و قاری به هنگام تلاوت قرآن در معنا و مفاهیم آن اندیشه کند. چرا که اندیشه و تفکر در قرآن مقدمه ای برای عمل به دستورات الهی است. تنها در این صورت است که انسان به این توابهای عظیم نائل می شود. تلاش ما بر این است تا شما را را با گوشه ای از ثواب عظیم تلاوت سوره های قرآن آشنا کنیم. جهت مطالعه بیشتر رجوع کنید به کتاب ثواب العمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق 



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 24 آذر 1391برچسب:, | 7:10 | نویسنده : بحرینی |

  اهميت و آداب دعا كردن

 

در اهميت دعا آورده شده است که دعا سلاح مومن است و نيز تنها دعاست که قضاي مبرم را عوض مي کند! به همين دليل و به دليل اين ايام که دعا کردن در آن بسيار سفارش شده است لازم دانستم يه پست درباره ي آداب دعا کردن بنويسم. موارد زير خلاصه اي است از باب دعا در کتاب اصول کافي ثقة الاسلام کليني.. و اما در آداب دعا داريم:



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, | 20:4 | نویسنده : بحرینی |

 هنگامی که امام جواد (ع) به دعوت اجباری معتصم عباسی مجبور شد که مدینه را به قصد بغداد ترک کند، فرزندش حضرت هادی (علیه السلام) را که در آن وقت حدود هشت سال داشت، در مدینه، نزد مادرش گذاشت.یکی از شیعیان می گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) عرض کردم، فدایت گردم! من در مورد تو در این سفر ترس دارم (که تو را بکشند)، بعد از تو چه کسی عهده دار امامت می شود؟ فرمود: «امامت بعد از من از آن پسرم علی امام هادی(علیه السلام) است». معتصم عباسی و درباریانش از راه های مختلف وارد شدند تا امام جواد (علیه السلام) را تسلیم دربار کنند و به عنوان یکی از تایید کنندگان دربار درآورند ولی امام (علیه السلام) با کمال هوشیاری و توکل بر خداوند در برابر آنها ایستاد و همواره طاغوتیان را از خود طرد کرد. خلیفه عباسی از اینکه نمی توانست آن حضرت را به دنیا و دربار ترغیب کند، روز به روز آتش کینه و حسد در وجود ناپاکش زبانه می کشید و هر روز توطئه جدیدی را علیه امام (علیه السلام) پی ریزی می نمود.

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, | 20:20 | نویسنده : بحرینی |

 گروه فعاليت‌های قرآنی: يكی از حافظان كل قرآن بر اين عقيده است كه حافظ قرآن با احساس همراهی با قرآن همواره تذكردهنده‌ای والامقام، صادق و قاطع دركنار خود می‌يابد كه همانا قرآن است؛ چه بسا برای اين فرد زمينه ارتكاب گناه ايجاد شود، اما وقتی به خود تذكر می‌دهد كه شخصيتی مطهر چون قرآن همراه اوست، ‌ديدگانش بينا می‌شود.



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, | 16:8 | نویسنده : بحرینی |

 برای پی بردن به فضیلت و اهمیت حفظ قرآن کافی است اندکی در احادیث رسیده از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) در اين باره و نیز در سیره عملی ايشان در تعامل با قرآن و اهل آن دقت کنیم. به طور کلی قرآن کریم در نگاه آن بزرگواران از جایگاهی رفیع و منزلتی ویژه برخوردار است و بالتبع مسائل مربوط به آن، از جمله «تلاوت و قرائت، تدبر و عمل به فرامین آن و آموختن و آموزاندن آن» و نيز «حفظ قرآن و در سينه داشتن آن»، مورد سفارش ایشان قرار گرفته است



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, | 16:2 | نویسنده : بحرینی |

 فرض مي‌كنيم شخصي طبق برنامه‌اي منظم و دقيق، بايد هر روز نيم صفحه حفظ كند. وي ابتدا بايد مقدار معين شده (نيم صفحه) را چندين بار با دقت تمام و همراه با تأني تلاوت كند. آنان كه با فن قرائت قرآن به روش تحقيق با تجويد و لحن زيبا آشنايي دارند، مي‌توانند كل آيات نيم صفحه را چند بار با دقت و تعمق بر روي تك تك كلمات تلاوت كنند؛ زيرا اين كار علاوه بر آنكه مانع حفظ كردن كلمات و حركات به صورت غلط مي‌شود، باعث آشنايي اجمالي با آيات مورد نظر نيز خواهد شد. از آنجا كه حفظ كردن چيزي نيست، جز دقت و تأمل قابل توجه بر روي تك‌تك كلمات و حروف و استقرار آنها در ذهن، پس براي حفظ هر آيه بايد آن را چندين بار و هر بار با توجه تمام به هر حرف و كلمه موجود در آن تلاوت كرد. تعداد تكرار هر آيه نيز بستگي به قدرت حافظه فرد و نيز سخت يا آسان بودن آيه دارد. بعضي با سه بار خواندن يك آيه متوسط، آن را حفظ مي‌كنند و بعضي نياز به تكرار و تمرين بيشتر دارند. پس با چند بار خواندن آيه ـ به قصد حفظ كردن و همراه با توجه و تأمل كافي نه فقط خواندن معمولي ـ مقدار زيادي از كلمات آن در ذهن جاي مي‌گيرد، اما هنوز آيه مزبور كاملاً در ذهن جاي نگرفته است 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, | 16:32 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, | 9:59 | نویسنده : بحرینی |

بیمــار غیر شربت اشک روان نداشت

بودش هزار درد و توان بیان نــداشت

دانی چرا ز آل پیمبــر کشید دســت

نقشی دگر به کار ستم آسمـان نداشت

تنها زمین نداشت به سر دست از فلک

پایی به عزم پیش‌نهادن، زمان نداشت 

 

 

به اطلاع نماز گزاران محترم می رساند به همین مناسبت مراسم عزاداری بعد از نماز مغرب وعشاء برگزار می گردد /.

 

سخنران : حجه الاسلام والمسلمين صفا           

 مداح : علی  محمدي

زمان : یکشنبه    19  / 91/1391    شب 25 محرم

 



تاريخ : یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, | 9:10 | نویسنده : بحرینی |

 همانا معرفت و كمال دین مسلمان، در گرو رهاكردن سخنان و حرف هائى است كه به حال او ـو دیگرانـ سودى ندارد. و از ریا و خودنمائى دورى جستن، در برابر مشكلات زندگى بردبار و شكیبا بودن و داراى اخلاق پسندیده و نیك سیرت بودن است. تحف العقول: ص 202، بحارالأنوار: ج 2، ص 129، ح 11

بسیار عجیب است از كسانى كه براى این دنیاى زودگذر و فانى كار مى كنند و خون دل مى خورند ولى آخرت را كه باقى و ابدى است رها و فراموش كرده اند. بحارالأنوار: ج 73، ص 127، ح.

نظر كردن مؤمن به صورت برادر مؤمنش از روى علاقه و محبّت عبادت است. تحف العقول: ص 204، بحارالأنوار: ج 78، ص 140، ح 3



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, | 8:46 | نویسنده : بحرینی |

 کاش ما هم کبوترت بودیم

آستان بوس محضرت بودیم
کاش با بالهای خاکی مان
لااقل سایه گسترت بودیم
کاش ما هم به درد می خوردیم
فرش قبر مطهرت بودیم
کاش می سوختیم از این غربت
شمع بالای بسترت بودیم
کاش می شد که محرمت بودیم
عاشقانه ابوذرت بودیم
کاش در کوچه بنی هاشم
پیش مرگان مادرت بودیم
کاش ماه محرمی آقا
یک دهه پای منبرت بودیم
کاش می شد که گریه کن های
روضه تیغ و حنجرت بودیم
کاش می شد که سینه زنهای
نوحه ی گریه آورت بودیم
کاش که در روز تشنه گی،"محشر"
باده نوشان ساغرت بودیم
در قیامت به گریه می گوئیم
کاش ای کاش نوکرت بودیم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

من بـر این مـاه کـه بر نیزه نشسـته ، پسـرم

پـاره پـاره شـده همـچون لـب بـابـا جگــرم

مـن جـگــر پــاره آن بـزم شـرابــم واللـــه

خیـزران رنـگ گــرفت از لــب زخـم پــدرم

اینکه آتش به سـرم ریختـه شـد دردی نیست

عکس رخساره نیلــی است در این چشم تـرم

لــرزه بــر پیکــرش افتــاد کنیزش خواندنـد

من خجــالت زده از خــواهــر نیکـو سیُــرم

خــارجی و پســر خارجیــان گفــت بــه من

آنکــه بــا زخــم زبان کرده چنین خونجگرم

خواهــر کوچک مـن گوشه ی ویران جان داد

هــر سحــر یــاد همــان غربت وقت سحرم

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ 

دل سـتودا زده ام نـالـــه و فــریـــاد کنــد

هــر زمـــان یــاد غــم سیــد سجــاد کنـد

بــى گمــان اشک به رخساره بریزد از چشــم

هـر کــه یــادى ز گـرفتـــارى آن راد کنــد

بـود در تــاب تـب و بستـه بــه زنجیـر سـتم

آن کــه خــلـقـى ز کــرم از الـم آزاد کنـــد

بــه جــز از شمــر ستمگــر نشنیــدم دگرى

با تــن خستــه کســى ایـــن همه بیداد کند

تـن تــب دار و اسیــرى و غــم کـوفه و شام

واى اگــر شِکــوه ایــن قــوم بــر اجداد کند

خـون ببـارد ز غـم مـرگ پـدر در همـه عـمر

چـون کـه از واقـعـه کـرب و بـلا یـاد کـنــد

غـیـر زینــب کـه بـد آن قـافـلـه را قافله دار

کـس نبـودى کـه بـر آن غمـزده امـداد کنـد

 

 

 



تاريخ : شنبه 18 آذر 1391برچسب:, | 10:40 | نویسنده : بحرینی |

 هر انسان طبيعي در حدود 3/1 عمر خود را در خواب به سر مي برد و تاثير خواب بر روان و جسم انسان از دانسته هاي مسلم علم پزشكي است . بطوريكه امروزه تغييرات خواب انسان از پيش آگهي هاي مهم و قابل توجه در زمينه ابتلا به بيماريها ، به حساب مي آيد .به عنوان مثال ، در اشخاص مبتلا به افسردگي ، ميزان خواب به نحو چشمگيري ، افزايش و يا به ندرت ، كاهش پيدا مي كند . 



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 18 آذر 1391برچسب:, | 10:22 | نویسنده : بحرینی |

 در حالات مرحوم ميرزاجواد ملكى تبريزى (ره )
مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى رحمه الله عليه هر شب كه براى تهجّد از خواب بيدار مى شد ضمن اجراى دستورات و آداب برخاستن از خواب از قبيل سجده و دعا، مدّتى در بسترش صدا به گريه بلند مى كرد و سپس بيرون مى آمد و به اطراف آسمان نگاه مى كرد و آيات ((إِنَّ فِى خَلْقِ السَّموَاتِ وَ الاَْرْضِ...))را مى خواند و سر به ديوار مى گذاشت و مدّتى گريه مى كرد، سپس براى وضو گرفتن آماده مى شد و در كنار حوض مى نشست و مى گريست و از هنگام بيدار شدن تا برگشتن به محل نماز چند جا مى نشست و بر مى خاست و گريه مى كرد، وقتى كه وضو مى گرفت و به مصلاّيش مى رسيد و مشغول تهجّد مى شد، ديگر حالش خيلى منقلب مى شد و قابل وصف نبود، او در نمازها و مخصوصاً در قنوت آنها گريه هاى طولانى داشت تا آنجا كه بعضى ايشان را جزء بكّائين عصر به شمار آورده اند.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 18 آذر 1391برچسب:, | 10:8 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : جمعه 17 آذر 1391برچسب:, | 11:51 | نویسنده : بحرینی |

 حدود ساعت 10 صبح، سربازان رهسپار دانشكده فني شدند. ما در كلاس دوم دانشكده فني كه در حدود 160 دانشجو داشت، مشغول درس بوديم. آقاي مهندس شمس استاد نقشه‌برداري تدريس مي‌كرد. صداي چكمه سربازان از راهرو پشت در به گوش مي‌رسيد



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, | 11:24 | نویسنده : بحرینی |

 روز شانزدهم آذر، روزي است كه سه دانشجوي دانشگاه تهران در اعتراض به دخالتهاي امريكا و انگليس در امور ايران و سفر "ريچارد نيكسون" معاون رييس جمهوري امريكا به تهران، همراه ديگر دانشجويان بپاخاستند و سينه خود را آماج گلوله هاي رژيم پهلوي قرار دادند تا سندي ديگر از روح ميهن پرستي، آزادي خواهي و استقلال طلبي فرزندان اين مرزوبوم را براي هميشه در تاريخ ثبت كنند. اين روز، روز دانشجو نام گرفته است.



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, | 11:9 | نویسنده : بحرینی |

 ابومنصور جمال الدین حسن بن یوسف بن مطهر حلی معروف به علامه حلی در روز 29 رمضان المبارک 648 هجری در شهر حله دیده به جهان گشود. چنانکه نقل است مولای متقیان حضرت علی(ع) در مسیر حرکت از کوفه به صفین بر تپه‏های بابل روی تل بزرگی ایستاد و اشاره به بیشه و نیزاری نمود و این سخن را فرمود: "اینجا شهری است و چه شهری!، در اینجا شهری به وجود می‏آید که آن را "حله سیفیه" می‏گویند و مردی از تیره بنی اسد آن را بنا می‏کند و از این شهر مردمی پاک سرشت و مطهر پدید می‏ایند که در پیشگاه خداوند مقرب و مستجاب‏الدعوه می‏شوند. وی در خانواده‏ای سرشناس از جهت علمی و اجتماعی پا به عرصه وجود گذاشت به همین دلیل شرایط تحصیل برای او کاملا آماده بود و چون خود نیز از هوش سرشاری برخوردار بود خیلی زود مدارج علمی را پشت سر گذاشت.



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, | 10:24 | نویسنده : بحرینی |

 مرحوم علامه طباطبایی، در 29 ذي الحجه الحرام 1321 قمری، سال 1281 شمسی در شهر تبریز در خیابان مسجد کبود، در منزل شخصی پدرشان حاج سید محمد آقا طباطبایی متولد شدند. مادر ایشان نیز ربابه خانم از فامیل یحیوی تبریز، دختر غلامعلی یحیوی و از اشراف تبریز بودند. چهار یا پنج سال پس از تولد ایشان، خداوند برادری به ایشان عطا می‏کند که او را محمد حسن نام می ‏نهند و کمی پس از تولد محمد حسن، مادر ایشان فوت می‏کند. تقریباً پنج سال بعد، پدر ایشان هم فوت می‏کند. در این زمان دو برادر یکی 9 سال و دیگری پنج ساله بودند.



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, | 19:40 | نویسنده : بحرینی |

 1- نماز جلوگیری می کند از فحشاو منکر .  2. نماز بهترین قرب الهی است .  3. نماز حصاری در مقابل مکر شیطان است .

  4. نماز بهترین اعمال بعد از شناخت خداست .  5. نماز بهتر از بیت حج است .  6. نماز رضایت پروردگاراست .  7. نماز چراغ قلب مومن است .  8. نماز نزول رحمت است .  9. نماز روزی را زیاد میکند . 10. نماز مهریه حورالعین است .  11. نماز در محشر تاج سر است . 12. نماز توشه ی مومن برای آخرت است . 13. نماز دور میکند از آتش . 14. نماز آرامش برای بدن است . 15. نماز معراج مومن است . 16. نماز ستون دین است . 17. نماز کلید بهشت است . 18. نماز بهترین اعمال بسوی خداست . 19. نماز سیره ی انبیا است . 20. نماز دعا را مستجاب میکند . 21. نماز نوری در صورت نماز گزار است . 22. نماز سلاح است در مقابل دشمن . 23. نماز جواز عبور از پل صراط است . 24. نماز در قبر چراغ است . 25. نماز تکیه گاهی در قبر است . 26. نماز جواب بر نیکرو منکر است . 27. نماز اولین سوال قیامت است . 28. نماز مایه تقرب هر متقی است . 29. نماز نور مومن است . 30. نماز بهایی برای بهشت است . 31. نماز نور چشم من است . 32. نماز گزار محبوب ملاءکه است . 33. نماز مناجات با پروردگار است . 34. نماز برکت است بر مال . 35. نماز از کفاره گناهان است . 36. نماز نور وسایه ای در محشر است . 37. نماز نجات میدهد بدن را از آتش . 38. نماز شفاعت میدهد بین او وملک الموت . 39. نماز گزار اعمالش قبول میشود . 40. نماز کفاره آنچه قبول نشده است .



تاريخ : شنبه 11 آذر 1391برچسب:, | 15:43 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : شنبه 11 آذر 1391برچسب:, | 10:7 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : شنبه 11 آذر 1391برچسب:, | 10:2 | نویسنده : بحرینی |

 ِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

براى برآورده شدن حاجات و اداى دین و رسیدن به مطالب ختم صلوات مجرب است که چهارنوع آن ذکر می شود .نوع اول ؛ آن است که اگر کسى حاجتى داشته باشد به دل مى گذارند یا به زبان مى گوید: که چنان حاجتم تا فلان مدت برآورده شود، چهارده هزار صلوات بفرستیم و هر هزارى براى یکى از ائمه - علیه السلام - هدیه باشد و چنان چه حاجت برآورده شد وفا کند.

نوع دوم ؛ روزى هزاربار صلوات بفرستد و هر هزارتا را براى یکى از ائمه - علیه السلام - هدیه کند دربین یا در پایان حاجت وا شود.نوع سوم ؛ روزى هزاربار صلوات بفرستد، تا دوماه پى در پى چون ماه تمام شود آن مطلب ان شاءالله برآورده شود.نوع چهارم : براى قضاى حاجت و اداى دین مجرب است ، از شب جمعه شروع کند تا دو هفته و در هر شب ، نصف شب بخواند.

شب اول غسل کند و سایر شب ها ضرورى نیست .

شب جمعه ؛ اللهم صل على محمد و آل محمد، هزاربار.

شب شنبه ؛ اللهم صل على امیرالمؤ منین .

شب یکشنبه ؛ اللهم صل على فاطمه الزهراء.

شب دوشنبه ؛ اللهم صل على الحسن .

شب سه شنبه ؛ اللهم صل على الحسین .

شب چهارشنبه ؛ اللهم صل على على بن الحسین .

شب پنج شنبه ؛ اللهم صل على محمد بن على .

شب جمعه ؛ اللهم صل على جعفر بن محمد.

شب شنبه ؛ اللهم صل على موسى بن جعفر.

شب یکشنبه ؛ اللهم صل على على بن موسى .

شب دوشنبه ؛ اللهم صل على محمد بن على .

شب سه شنبه ؛ اللهم صل على على بن محمد.

شب چهارشنبه ؛ اللهم صل على حسن بن على .

شب پنج شنبه ؛ اللهم صل على حجة بن الحسن .

شب جمعه سوم ؛ اللهم صل على العباس الشهید.

ان شاءالله برآورده مى شود و هرشب باید هزاربار این صلوات را بگوید



تاريخ : جمعه 10 آذر 1391برچسب:, | 10:50 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, | 16:7 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, | 15:56 | نویسنده : بحرینی |

 اگر قلب امام از تو رنجيد، قلب امام زمان«عج» از تو مى‏رنجد، و قلب امام زمان«عج» كه برنجد، خداوند قهرش مى‏آيد.

شهید پرويز محمدى

*******************************

اى ملت مبارز و مسلمان! دعاى فرج را زياد بخوانيد، زيرا كه امام زمان(عج) خودش فرموده اين  دعا رابسيار دوست دارم.

شهيد مجتبى عالم كار

*******************************

اى كسانى كه «يابن‏الحسن» و «يابن الزهرا» مى‏گوييد و عاشق مهدى هستيد! مهدى(عج) در بيابان‏هاى خونرنگ خوزستان كه در هر وجبش، گلى پرپر شده. مهدى(عج) در ميان چادرهاى رزمندگان است، مهدى(عج) پيشاپيش سربازانش است.

شهيد مجيد محمدزاده

****************************

ما، در دوران غيبت امام دوازدهم مهدى (عج) تعالى فرجه زندگى مى‏كنيم و خود را آماده‏ى ظهور امام مى‏كنيم. دشمن نمى‏خواهد اين را ببيند و حمله‏ور شده است بر حكومت اسلامى ما و مى‏خواهد اين غنچه‏ى تازه سر برآورده را نابود كند كه نخواهد توانست تا وقتى كه رهروان راه حسين (ع) در اين صحنه‏ى پيكار هستند، ضربه‏اى به اين انقلاب بزند. اين انقلاب،

زمينه ساز حكومت امام زمان(عج) است.

شهيد محمد اسماعيل پاسدار

*************************

به اميد روزى هستم كه امام عصر(عج)... ظهور كند و جهان را از ظلم و بيدادگرى، رهايى بخشد.

شهيد جليل محدثى‏فر

*************************

اكنون كه فجرى دوباه بردميده است ... برماست که از اين انقلاب الهى و اسلامى خويش، به خوبى محافظت كرده و آن را به انقلاب جهانى مهدى(عج) متصل بگردانيم. شهيد رجب حبيبى‌درح پیامک های  امام زمانیتا کی برای چشمت آذین کنم جهان را ؟

قلبم شروع کرده عمدأ تکـــــــان تکــــــــان را

باران ترانه اش را با لـــحن غــــــــــم نخواند

باشد عوض کنـــــی تـــــــــو تقدیر آسمان را

*********************************



تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, | 21:46 | نویسنده : بحرینی |

 امام زمان در کوچه های محرم

جایی نداشتیم اگر این روضه ها نبود

عشقی نبود اگر غم کرب و بلا نبود

از دستمال اشک تو خونابه میچکد

آقا مگر به زخم دو چشمت دوا نبود ؟

من را کسی به قدر دو گندم نمیخرید

این چشم اگر به خیمه تان آشنا نبود

بر ما ز آبروی خودت خرج کرده ای

ای وای اگر که لطف نگاه شما نبود

از ما مگیر یک نفس این یا حسین را

آقا حسین گفتن ما دست ما نبود

ما با لباس نوکری اش زنده مانده ایم

عمری نبود اگر غم ارباب ما نبود



تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, | 21:29 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, | 21:4 | نویسنده : بحرینی |

از حضرت امام جعفر صادق ‌( ع ) روايت شده است كه فرمود : چون شب جمعه مي شود فرود مي آيند ملائكه از آسمان به عدد ذرّه ها، و در دستهاي آنها قلمها از طلا و كاغذ ها از نقره هست و تا شب شنبه چيزي را بجز صلوات برمحمّد وآل محمّد (صلي الله عليه و آله) نمي نويسند. پس در آن شب و روز بسيار صلوات فرستيد و بعد از آن حضرت فرمود : از جمله سنتها آن است كه در هر جمعه هزار مرتبه و در ساير ايام صد مرتبه بر آن حضرت و اهل بيت او صلوات فرستاده شود و همچنين در فقه الرّضا عليه السّلام روايت شده است  كه بسيار صلوات فرست بر رسول الله صلّ الله عليه و اله در شب جمعه و روز جمعه، واگر تواني كه هزار مرتبه فرستي فضل درآن خوا هد بود .

 



تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, | 19:27 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, | 19:14 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, | 16:28 | نویسنده : بحرینی |
تاريخ : یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:, | 13:29 | نویسنده : بحرینی |