اي پور فاطـمـه، جوادالائمـه، ميلادت مبارك        اي مولود طاها، نور چشم رضا، ميلادت مبارك
در پـاي امـامــت گـوهــــر آورده اســـت          سپـــهــر ولايــت قــمـــر آورده اســــت
***                      ***                      ***                      ***                      ***
عشق همه عشق حسين مددي يا علي اصـغر         عيـدي بـده نـور دو عين مددي يا علي اصـغر
دست خواهرش رقيه دست داداش و مي گيره         عمه زينب داره امشب واسه خنده هاش مي ميره
 
 
ولادت باسعادت نهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت امام محمدجواد {عليه السلام}
و شيرخوار كربلا حضرت علي اصغر {عليه السلام} مباركباد /.
 


تاريخ : شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:, | 10:11 | نویسنده : بحرینی |

شيعــه ها لحظـه اي گـل شكفـتنه ، ديـگه غـم سر اومده

آسمـون ورنــگ شـايــد بــزنيـد ، عــلي اصــغـر اومـده

صنمـا پيــش رخــش زانـو زدند، همـشون به شور وشين

روي لــب هـاي هـمه گـل مي كـنه ، گـل ذكـر يـا حسين

شــاه عــالــم داره  اين شقــايــق و ، تــو بغـل بو مي كنه

عــلي اصــغر حسيــن با چــشم خـود، داره جادو مي كنه

تــو جــهان  قـند وعســل، نــقل ونبات ، ديگه معنا نداره

عــاشق عــلــي اصــغر حــسيـن، غــم وغــوغــا نــداره

بيــاييــد تــا وقـت سخـت جون دادن، عاشق اون بمونيم

بياييــد تــوي كــلاس درس عشـق، درس اصـغر بخونيم

اي خــدا بــه سينــه ي خستــه ي مــا، امشب وصفا دادي

آخــريــن فــدايــي كــربــلا رو، هــديــه بـه مولا دادي

كاشكي مي شد همين امشب تا سحر، از قفس رها باشيـم

تــو خــواب وبــيــداري، پــر بــزنــيم، همه كربلا باشيم

عشــق هــمـه – عشــق حسيــن – مـددي يـا علي اصغر

عيــدي بــده – نـــور دو عيــن – مــددي يـا علـي اصغر

دســت خــواهــرش رقيــه دســت داداش ومــي گيــره

عــمه زيــنــب داره امــشب واســه خنده هاش مي ميره

اصغـــر اگــر بــه كــربــلا جــلــوه گــري نــمي نمــود

دفــتــر مــاتــم حــسيــن نــاقـــص ونــاتــمــام بـــود



تاريخ : شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:, | 10:10 | نویسنده : بحرینی |

اي گــل فــاطـمــه چشم مهــــدي روشـن

زين مــــولود مسعــــود عالـــم گشته گلشن

در عــــالـــم ببينـــيــــد نـــور ازلــــي را

پــــرتـــو روشـــن مــهـــر مـنجلــــي را

اي مهـــدي مبــارك بر تـــو از زن و مـــرد 

اي پور فاطمه داريم ازاين زمزمه ميلادت مبارك

  شكوفه شد گلــي با عطـر مـــحـــمـــــد

جــــوادالائــــمــــه، آييــنـــه سرمــــد

ابن رضـــا آمــد خــوش آمـــد خوش آمـد

اي بر ما تو مولا نور حق تعالي ميلادت مبارك



تاريخ : شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:, | 10:7 | نویسنده : بحرینی |

آقای من..

قرار نیست فقط غروبهای پنجشنبه تا غروب جمعه

سراغت را بگیریم..

قرار نیست فقط جمعه ها انتظار ظهورت را بکشیم..

آری..

شنبه هم میشود از دوریت ناله سر داد..

یکشنبه هم میشود انتظارت را کشید..

دوشنبه هم میشود دنبال گمشده گشت..

سه شنبه هم میشود با آقا درد دل کرد..

چهارشنبه هم میشود به خاطر آقا گناه نکرد..

یا بن الحسن

دوریت درد بی درمان است

ای پسر فاطمه

امروز جمعه نیست اما دلم برایت تنگ است..



تاريخ : پنج شنبه 18 ارديبهشت 1393برچسب:, | 18:36 | نویسنده : مهتاب |

دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب های جمعه نیست. روزبه روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم. آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش های قلب شماست. گویی بی قراری دلهای ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو كه آمدنت نزدیك است!

آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو. از پایان جمعه های بی تو بگو! آقاجان بگو كه به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می دهد. بگو كه می آیی و مرهم دل های شكسته و خسته ی ما می شوی.

بگو كه دیگر غریب نیستیم.

آقاجان، مولای من، بگو كه روزی با تو به زیارت خانه خدا می روم و تنها نیستم. بگو كه با هم به زیارت جدتان حسین بن علی(ع) می رویم و یك دل سیر برای مظلومی حسین(ع) می گرییم. بگو كه به دیدار مولایمان در كوفه می رویم و ایشان را نوید می دهیم كه دیگر جولان دهی ظالمان تمام شد. به دیدار خانوم فاطمه زهرا(س) می رویم و شما مزار غریب بی بی را نشانمان می دهی. ما هم یك دل سیر با مادرمان درد و دل می كنیم. آقاجان خیلی كارها داریم كه بعد از آمدنت انجام دهیم. فقط به شوق دیدار شما، سختی ها را تحمل می كنیم. بگو كه میایی و اشك های شبانه و غریبانه ی ما را پایان می دهی. الهی به امید ظهور آقای خوبان.



تاريخ : پنج شنبه 18 ارديبهشت 1393برچسب:, | 18:34 | نویسنده : مهتاب |

زیباست :

وقتی با تمام وجود احساس کنی :

کسی که دوستش داری : حضوری جاودان دارد در هستی :

آن اندازه که بعد از مرگ هم حی بودنش حتمی ست در هستی ...

خوش به حال آنها که چشم جانشان به دیدار تو روشن شده مولای من ...

خوش به حال آنها که گوش جانشان به صدای دل انگیزت مفتخر شده ..

خوش به حال عاشقان حقیقی ات هستند مولای من ..

جز حسرت سخنی ندارم برای گفتن :

جز اشک بهانه ای ندارم برای این همه بی لیاقتی :

تا به امروزم : سوختم در آتش رو سیاهی ام ...

که حتی ثانیه ای هم رو در رو : نگاهم بر چهره ات گره نخورده اما من ترا بسیار دیده ام آقای من :

در ضربان قلبم .. در اشک چشمانم .. در شور عاشقانه هایم .. در دل نگرانی آدینه ها .. در ثانیه های زمین در غوغای خلقت که همه به نام توست ...

مولاجان :

اما کو دیداری عاشقانه و چهره به چهره ....!!

به گمانم تا چشم من به دنیاست ترا نمی توانم ببینم :

تا دلم دلبسته ی زمین است ،

توفیق زیارتت نصیبم نخواهد شد :

آقاجان لطفی کن لااقل برای بدرقه ام به دیار باقی :

سری به من بزن :

از شب اول قبر : قصه ها شنیده ام اما آنان که با نگاه تو رفتند :

لبخند بر لب داشتند :

بیا : اجازه بده با لبخندی به ماهتاب چهره ات :

چشم بر جمال تو بدوزم و بمیرم نه بر دنیا ....

مرگ هم زیباست : صحنه ی زیبایی از آخرین پرده ی نمایش زندگی در زمین که من مشتاقانه چشم انتظاره پایان آنم..

هر چند جوانم اما حاضرم جوانی ام به فدای یک لبخندت باشد و من با لبخندت : چشم بر دنیا ببندم ...

جوانی ام : عمرم همه به فدای یک لحظه رضایتت مولای من ..

به آشنایان سپرده ام بر سر مزارم نمانند برای اشک ریختن : شاید بیایی نگاهی کنی و خانه ام روشن شود به حضورت...

جان مهدی بیا :

اگر قسمت نبود در دنیا ببینمت :

اگر در زمان حیات چشمم به جمال دلربایت نورانی نشد :

لحظه ی مرگم : لحظه ای بیا و زود برو :

یک لحظه فقط برای دیداری عاشقانه در آخرین لحظه ..

مرگ هم با این رویای شیرین : شیرین تر از عسل می شود

مرگ را هم عاشقانه دوست دارم اگر برای یک لحظه حضور روشنت در قاب نگاهم باشد ...



تاريخ : پنج شنبه 18 ارديبهشت 1393برچسب:, | 18:31 | نویسنده : مهتاب |

کاش می دانستم اکنون که واژه های زلال عشق را برایت حک می کنم کجایی؟ در حال عبور از کدامین جاده ی بی انتهای دلتنگی هستی؟

 با اینکه هیچ گاه ندیدمت اما غربت نگاهت را می شناسم عطر سبز تنت را که چون نسیم احساس تولدی دوباره را در وجود ناتوانم زنده کرد تا ابد با مشامم اشناست از هرجای این شهر شلوغ که می گذری با صدای قدمهایت و با عطر نفسهایت امید را در دل عاشقان زنده می کنی.

نمی دانم امشب کدامین دستها را خواهی گرفت و نهال آرزوی کدام غریب را به بار خواهی نشاند. به نجوای گریه ی شبانه ی کدام خسته دلی گوش سپرده ای و اشک معصومانه ی کدامین چشمها ترا به سوی خود فرا خوانده است. صدای قرائت قرآن را از کدام دهان شنیده ای و با او همنوا شده ای؟

کاش می دانستم از کدام خیابان می گذری تا مسیر عبورت را با سیل اشکهایم آبیاری کنم.

کاش می دانستم از کدامین کوچه ی بن بست می آیی تا منتظرت بنشینم و به آن سوی کوچه چشم بدوزم تا بیایی.

 کاش می توانستم صدای قدمهایت را بشنوم. می دانم آن وقت با هر قدم که نزدیکتر شوی قلبم در سینه ام بیقرارتر می تپد و شاید هم...

شاید اکنون به من نزدیک باشی آن قدر نزدیک که بدانی چه چیزی برایت می نویسم و یا تا من فرسنگ ها فاصله داشته باشی اما می دانم این فاصله ها هرچند هم زیاد باشند نخواهند توانست مانعی شوند تا صدایم را نشنوی و به های های غریبانه ی گلوی بینایم گوش نسپری!

هرشب برایت دعا می کنم منتظر می مانم تا یک شب فضای دلگیر و دلهره آور خوابهایم را با نور چشمانت روشنی بخشی. از هر کوچه ی شهرمان که بگذری صدای غریبانه و محزون کسی ترا می خواند.

کاش شبی از جلوی خانه ی ما عبور کنی آن وقت خواهی شنید مویه های غریبانه ای که ترا می خوانند و ناامید از تازیان روزگار ترا طلب می کنند. بدان که این سوی دیوارهای سنگی و سیمانی همیشه چشمانی هستند که دیده به راهت دوخته اند. تا روزی با سبزی قدمهایت خزان دلهای کبودمان را آزین ببخشی!



تاريخ : پنج شنبه 18 ارديبهشت 1393برچسب:, | 18:29 | نویسنده : مهتاب |

زهركين بر دل مولا اثر كرد           حضرت عسكري (ع) را بي پدر كرد

سر نهاده بر روي ديوار غّربت         وامصيبـت ،‌ وامصيبـت ، وامصيبـت

شهادت مظلومانه دهمين اختر آسمان امامت و ولايت  مشعل فروزان هدايت ،‌يا رو راهنماي امت ، کتاب علم و زهد و حکمت ، ابن الجواد ، حضرت امام علي نقي ، امام هادي سلام الله عليه بر شيعيان تسليت باد


تاريخ : شنبه 13 ارديبهشت 1393برچسب:, | 14:44 | نویسنده : مهتاب |

امام دهمين شد كشته از زهر جفا امشب               

  به جنّت فاطمه  از بهر او دارد عزا امشب              

   خليفه شادمان و عسكري در ناله و افغان              

  امــام افتاده در بستـر زجور اشقيا امشب                

    چو صيد تير خورده بر جگر از درد مي نالد            

    ز آه آتشينـش شد به پــا شور نوا  امشب                

    ز آه و نالة طفلان محزونـش يقين دارم               

 كه مي ريزد زديده اشك ختم الانبيا ء امشب         

    زبس رنج و مصيبت  ديد در دوران از دشمن        

زعمرش سير شد آن خسرو ملك بقا امشب



تاريخ : شنبه 13 ارديبهشت 1393برچسب:, | 14:42 | نویسنده : مهتاب |

اعتبار مردم در دنیا به مال است و در آخرت به عمل .(بحارالأنوار، ج 78، ص 368، ح3)

فروتنی در آن است كه با مردم چنان كنی كه دوست داری با تو چنان باشند.(المحجة البیضاء، ج 5، ص 225)

نارضایتی پدر و مادر، كم توانی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می‌كشاند. (مسند الامام الهادی، ص 303)

هر كس بر طریق خداپرستی محكم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبك آید، گر چه تكه تكه شود.

(تحف العقول، ص511)

اگر همه مردم مسیری را انتخاب كنند و در آن گام نهند، من به راه كسی كه تنها خدا را خالصانه می‌پرستد خواهم رفت .  (بحار الانوار، ج 78، ص 245)

به راستى که حرام، افزایش نمى‏یابد و اگر افزایش یابد، برکتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه‏اى به سوى آتش خواهد بود. (کافى، ج 5، ص 125، ح 7)

 علم و دانش بهترین یادبود برای انتقال به دیگران است. (مستدرك الوسائل، ج 11، ص 184، ح 4)

 ادب زیباترین نیكی‌ها است . (مستدرك الوسائل، ج 11، ص 184، ح 4)

 فكر و اندیشه آئینه صاف و تزیین كننده اعمال و برنامه‌ها است. (مستدرك الوسائل، ج 11، ص 184، ح 4)

 حسد موجب نابودی ارزش و ثواب حسنات می گردد. (بحارالأنوار، ج 69، ص 199، ح 27)

 تكبّر و خودخواهی جذب كننده دشمنی و عداوت افراد می‌باشد. (بحارالانوار، ج69، ص 200)

 عُجب و خودبینی مانع تحصیل علم خواهد بود و در نتیجه شخص را در پَستی و نادانی نگه می‌دارد. (بحارالانوار، ج69، ص 200)

بخیل بودن بدترین اخلاق است.  (بحارالانوار، ج69، ص 200)

طَمَع داشتن خصلتی ناپسند و زشت می‌باشد. (بحارالانوار، ج69، ص 200)

حسد، کارهای خوب را از بین می‌برد و دروغ، دشمنی می‌آورد. (بحارالانوار، ج69، ص 200)

مسخره کردن (و بذله‌گویی) دیگران، تفریح سفیهان و کار جاهلان است. (بحارالانوار، ج75، ص 369)

حکمت و دانش در دلهای فاسد اثر ندارد. (بحارالانوار، ج78، ص 370)

انسان حریص، آسایش ندارد .(مستدرک الوسائل، ج12، ص 62)

نعمتها را به خوبی در اختیار دیگران قرار دهید و با شکرگزاری از آنها، نعمتها را افزایش دهید.

(مستدرک الوسائل، ج12، ص 369)



تاريخ : شنبه 13 ارديبهشت 1393برچسب:, | 14:33 | نویسنده : مهتاب |

منتقب نهم اشتراك حضرت صديقه سلام‏اللَّه‏عليهاست با اميرالمؤمنين و يازده فرزند معصومش، در محدث بودن (يعنى شنيدن حديث فرشتگان).

منصبهاى الهى سه قسم است: نبوت، رسالت، و امامت.

علماى عامه در كتب خود نقل كرده‏اند كه عبداللَّه بن عباس آيه‏ى (و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى) (1)را بدينگونه قرائت مى‏كرده است: «و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى و لا محدث». (2)

دانشمندان شيعه و سنى همگى قائل به وجود محدث در اسلام مى‏باشند و معتقدند كه بعد از پيامبر اكرم يقينا بشرى محدث (الهام گيرنده و گوش فرادهنده به حديث فرشتگان) بايد وجود داشته باشد؛ انسانى كه تمام گفتار و كردارش مطابق فرامين الهى و مورد تصديق و تصويب خدائى است.

هم‏صحبت و هم‏راز چنين فردى، آن فرشته‏اى است كه واسطه‏ى فيض از جانب خداست و شخص محدث آنچه دستور مى‏گيرد با كمال فرمان‏پذيرى به آنها عمل مى‏كند.

اعتقاد ما شيعيان اين است كه ائمه‏ى اطهار همگى محدث مى‏باشند. (3)



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1393برچسب:, | 21:20 | نویسنده : مهتاب |

به ناگاه دربهای آسمان گشوده شد ، سپهری از سوی خدا فرود آمد در سرزمین ابطح، آری جبرئیل با بالهای گسترده از شرق تا غرب عالم و این حبیب خداست که در جمع اصحاب نشسته

 جبرئیل ندا بر آورد:

«هان ای محمد ، خداوند بزرگ بر تو درود میفرستد و تو را فرمان میدهد که چهل شبانه روز از خدیجه دوری گزینی»

 عقل کل از کل هستی شد جدا                                  تا چهل شب کرد خلوت با خدا

این چهل شب در سرش شور تو بود                          بهر استقبال از نور تو بود



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1393برچسب:, | 21:9 | نویسنده : مهتاب |

دوران باردارى حضرت خديجه سلام ‏اللَّه ‏عليه سپرى گشت، زمان وضع حمل فرارسيد، حضرت خديجه سلام‏اللَّه‏عليه براى زنان قريش پيام فرستاد تا بيايند و او را در امر وضع حمل كمك كرد و كارهاى مربوط به اين برهه كه مخصوص زنان است برعهده گيرند.

اما زنان قريش پاسخ دادند كه ما نخواهيم آمد، چرا كه سخن ما را نشنيده انگاشتى و با محمد صلى اللَّه عليه و آله يتيم ابوطالب، پيمان زناشوئى بستى.

خديجه از اين پاسخ رنجيده خاطر گشت، اما در يكى از همين روزها در حالى كه او همچنان در بستر آرميده بود، چهار زن گندمگون و بلندبالا مشاهده نمود كه بر او وارد شدند. خديجه كه از ديدن آنان در هراس شده بود به تكاپو افتاد اما يكى از زنان او را آرام نمود و گفت:

اى خديجه! اندوهگين و هراسناك مباش، ما از جانب خدا به سويت آمده‏ايم و خواهران تو هستيم، من ساره همسر ابراهيم خليلم و اين آسيه همسر فرعون است و آن يكى مريم دختر عمران و چهارمين ما صفورا دختر شعيب است. در اين هنگام چهار زن در چهار سوى خديجه سلام‏اللَّه‏عليه قرار گرفتند و حضرت خديجه سلام‏اللَّه‏عليه حمل خود را بر زمين نهاد و نورى از او ساطع گرديد كه شرق و غرب عالم پرتوافكن شد.

نورى كه به خانه‏هاى مكه راه يافت و همه را در حيرت فروبرد. پس از آن ده فرشته همراه با طشت و ابريقى مملو از آب كوثر از آسمان فرود آمدند. آن بانويى كه در پيش روى خديجه قرار داشت مولود را با آن آب شستشو داده و جامه كه از شير سفيدتر و از عنبر خوشبوتر بود بيرون آورد. با يكى تن مولود را پوشاند، و ديگرى را مقنعه‏ى او قرار داد آنگاه دست خود را بر لبان كودك نهاد و او را به سخن گفتن وادار نمود، فاطمه دهان گشود و چنين فرمود: اشهد ان لا اله اللَّه و اشهد ان محمد رسول‏اللَّه سيدالانبياء و ان بعلى سيدالاوصياء و ولدى سادة الاسباط.

آنگاه يكايك بانوان را سلام داده به نامشان خواند. آنها هم با رويى گشاده مولود فرخنده را مورد ملاطفت قرار دادند. حوريان بشارت تولد او را به آسمانها بردند. در آسمان از يمن قدوم او نورى پديدار آمد و ساطع گرديد كه تا آن زمان سماواتيان چنين نورى را رؤيت ننموده بودند. بانوان خديجه را شادباش گفته از ميمنت و مباركى و طهارت نسلش سخنها گفتند. خديجه با سرورى زايدالوصف كودك را در آغوش كشيد و با دنيايى اميد و آرزو پستان در دهان او گذارد.

1- علماى اماميه و علماى عامه در سال ولادت حضرت فاطمه اختلاف دارند. اكثر علماى عامه تولد او را قبل از بعثت مى‏دانند. عبدالرحمن بن جوزى در كتاب تذكره‏ى الخواص ص 306 مى‏نويسد: تاريخ‏نگاران نوشته‏اند كه فاطمه‏ى زهرا در سالى متولد شد كه قريش به ساختن مسجدالحرام مشغول بودند. يعنى پنج سال قبل از بعثت.

محمد بن يوسف حنفى در كتاب «نظم دررالسمطين» ص 175 مى‏نويسد: فاطمه در سالى متولد شد كه قريش مشغول ساختن كعبه بودند.

طبرى در ذخائرالعقبى ص 53 از قول عباس نقل مى‏كند كه گفت: فاطمه در سالى متولد شد كه قريش مغشول ساختن خانه‏ى كعبه بودند و در آن هنگام پيغمبر در سن سى و پنج سالگى بود.

2- كامل ابن‏اثير ج 2 ص 40.

3- شفاءالغرام ج 1 ص 272- مراة الحرمين ج 1 ص 189/ 192.



تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1393برچسب:, | 21:7 | نویسنده : مهتاب |