سالروز ورود کاروان اسرای اهل بیت علیهمالسلام به شهر کوفه، مصادف با چنین روزی از سال ۶۱ هجری قمری است. بدینترتیب، با ورود کاروانیان به کوفه و به سردمداری امام سجاد (ع) و زینب کبری (س)، بخش دوم نهضت حسینى آغاز شد که تا به امروز ادامه یافته است. حادثه خونین کربلا، عصر روز عاشورا با شهادت امام حسین علیهالسلام و اصحابشان پایان پذیرفت و بخش دوم نهضت حسینى به رهبرى امام سجاد علیهالسلام و عمه بزرگوارشان، حضرت زینب کبری (س) آغاز شد. حرکت کاروان اسیران کربلا به سمت کوفه در روز یازدهم محرمالحرام سال ۶۱ق، یعنی فردای عاشورای حسینی ثبت شده است. عمر سعد، کاروان اسرای اهل بیت (ع) را به سمت کوفه حرکت داد. کاروان، دوازدهم محرمالحرام سال ۶۱ هجری قمری به کوفه رسید. کوفه براى خاندان پیامبر اکرم (ص) شهرى آشنا بود، برخى از بانوان اسیر در کاروان همچون حضرت زینب علیهاالسلام روزگارى نه چندان دور، خود بانوى گرانقدر این شهر بود و در این شهر جلسه تفسیر قرآن داشت. این شهر، مدتى مرکز حکومت امام على علیهالسلام بود و مردم این شهر، خاندان على علیهالسلام را از یاد نبرده بودند. اهل بیت رسول خدا (ص) را همانند اسیران وارد کوفه کردند. امام سجاد علیهالسلام از شدت بیمارى رنجور شده بود، ولى با این حال، ایشان را در غل و زنجیر کرده بودند... «آیا این همان کوفهای است که در آن تفسیر قرآن میگفتی؟! آیا این همان کوچهای هست که کوچههایش، خاک پایت را مریدانه به چشم میکشید؟ آیا این همان کوفهای است که زنانش، زینب را برترین بانوی عالم میشمردند و مردانش بر صلابت عقیله بنیهاشم سجود میبردند؟ نه! باور نمیتوان کرد!...» «اینهمه زیور و تزئین و آذین برای چیست؟ این صدای دهل و دف از چه روست؟ این مطربان و مقنیان در کوچه و خیایان چه میکنند؟ این مردم به شادخواری کدام فتح و پیروزی اینچنین دست میافشانند و پای میکوبند؟ در این چند صباح، چه اتفاقی در عالم افتاده است؟ چه بلایی، چه حادثهای، چه زلزلهای، کوفه و مردمش را اینچنین دگرگون کرده است؟ چرا همه چشمها خیره به این کاروان غریب است؟ به دختران و زنان بیسرپناه؟ این چشمهای دریده از این کاروان چه میخواهند؟...» بشیر بن حذلم اسدى مىگوید: «در آن روز متوجه زینب دختر امیرالمؤمنین علیهماالسلام شدم، به خدا سوگند! در عین حال که سخنورى توانا و بىنظیر بود، حیا و متانت سراپاى او را فراگرفته بود و گویا سخنان گهربار على علیهالسلام از زبان رساى او فرو مىریخت و او علىوار سخن مىراند. مردم کوفه با دیدن کاروان اسیران شیون و زارى سر دادند. زینب کبرى علیهماالسلام به مردم اشاره کرد خاموش باشید! در این هنگام نفسها در سینهها حبس گشت و زنگهاى شتران از صدا افتاد پس زینب کبرى علیهماالسلام شروع به سخنرانى کرد...»
اتَبْکُونَ؟! فَلا رَقَاتِ الدَّمْعَةُ، وَلا هَدَاءَتِ الرَّنَّةُ، اِنَّمَا مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ الَّتى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ انْکاثا، تَتَّخِذونَ ایْمانَکُمْ دَخَلا بَیْنَکُمْ... اى مردم کوفه! اى اهل خدعه و غدر! آیا براى گرفتارى ما گریه مىکنید؟ پس اشک چشمانتان خشک نشود! و نالههایتان فرو نشیند!
مثل شما مردم، مثل آن زنی است که رشته خود را بعد از آنکه محکم تابیده شده باشد، تاب آن را باز گرداند. شما ایمان خود را مایه دغلى و مکر و خیانت در میان خود مىگیرید؛ آیا در شما صفتى هست الا لاف و گزاف زدن و بهجز آلایش به آنچه موجب عیب و عار است و سینههایتان مملو از کینه و زبان سرشار از چاپلوسى است... شما همانند گیاهى هستید که در منجلابها مىروید که قابل خوردن نیست یا به نقرهاى مانید که گور مرده را به آن آرایش دهند. آگاه باشید که بد کارى بوده آنچه را که نفسهاى شما براى شما پیش فرستاد که موجب سخط الهى بود و شما در عذاب آخرت، جاویدان و همیشگی خواهید بود. آیا گریه و ناله مىکنید، به خدا که باید گریه بسیار و خنده کم داشته باشید؛ زیرا بهحقیقت که به ننگ و عار روزگار آلوده شدید که این پلیدی و آلودگی را به هیچ آبى نتوان شست؛ گناه کشتن فرزند خاتم پیامبران و آقا و سرور جوانان اهل بهشت را چگونه میتوان شست؟! کشتن همان کسى که در امور، پناه شما و در هنگام نزول بلا، فریادرس شما و در مقام حجت با خصم، رهنماى شما و در آموختن سنت رسولالله (صلیالله علیه و آله)، بزرگ شما بود.
آگاه باشید که بد گناهى بود که بهجا آوردید، هلاکت و دورى از رحمت الهى بر شما باد و به تحقیق که به نومیدى کشید کوشش شما و زیانکار شد دستهاى شما و در این معامله، دچار خسارت و ضرر شدید. به غضب خداى عزوجل برگشتید و داغ ذلت بر شما نشست؛ واى بر شما باد، اى اهل کوفه! آیا مىدانید جگرگوشه رسول خدا (ص) را پارهپاره کردید. آیا میدانید بانوان محترمه و باعزت در گوهر را آشکار کردید؟! میدانید خون رسول خدا (ص) را ریختید و حرم او را ضایع کردید؟! به تحقیق که کارى قبیح و زشت انجام دادید که موجب سرزنش است و ظلمى به اندازه زمین و آسمان نمودید. آیا تعجب میکنید که اگر آسمان، خون بر سرتان باریده است و البته عذاب روز بازپسین خوارکنندهتر است و در آن روز شما را یاورى نخواهد بود. پس بهواسطه آنکه خدا به شما مهلت داده از حد خویش خارج نشوید؛ زیرا عجله در انتقام، خداى را به شتاب نمىآورد و او بىتابی نمىکند که برخلاف حکمت کارى کند و نمىترسد که خونخواهى کردن از دست او برود. بهدرستى که پروردگار به انتظار بر سر راه است (تا داد مظلوم از ظالم ستاند). راوى گوید: «به خدا سوگند! مردم کوفه را در آن روز دیدم همه حران و عطشان، دستان بر دهان گرفته و گریه مىکردند. پیرمردى را دیدم در پهلویم ایستاده چنان گریه مىکرد که ریشش از اشک چشمانش تر شده بود و گفت: پدر و مادرم به فداى شما باد! پیران شما از بهترین پیران عالمند و جوانان شما بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسلهاست و این نسل خوار و مغلوب ناکسان نمىشوند.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.